پیر و جوان ندارد که، اکثر آدم‌ها از خاطره تعریف کردن خوش‌شان می‌آید. خاطرات ما از وانت‌‎ها هم که تنوع فوق‌العاده‌ای دارد. مثلا اینکه همیشه پنج دقیقه مانده برسند ولی یک ساعت باید منتظر بمانی! در این نمایشگاه هم با چنین اتفاقی روبرو شدیم و با اینکه عمدا یک ساعت زودتر برنامه‌ریزی کرده بودیم. دوستان عزیز با دو ساعت و نیم تاخیر رسیدند. تازه این اول ماجرا بود. وقتی به محل برنامه رسیدیم متوجه شدیم میزها هم هنوز نرسیده‌اند. میزها با حدود ۴ ساعت تاخیر روی کل تاخیرهای عالم را سفید کردند. اما اگر فکر کردید این پایان خاطره است سخت در اشتباهید، چون موقع برگشت همین اتفاق تکرار شد، با این تفاوت که این بار کار به یک و نیم صبح کشید… شما با این مشکل وحشتناک تاخیر و بدقولی چکار می‌کنید؟

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.