مکان: یک روز زمستانی در بازار
زمان ساعت ۱۰ صبح
– الو، الو، ص…
– الو، قطع شد. بذار دوباره بگیرم
…
– الو، الان صدامو داری؟ الو، الو…
زمان ساعت ۱۲ ظهر
– الو، صدای من میاد؟
– ای ول، صداتو دارم واضح. چی شد؟
– شانتون پیدا کردم، سیاه و قرمز و سبز…
– الو، الو، باز صدات رفت که.
زمان ساعت ۳ بعد از ظهر
– سلام، خوبی؟
– سلام، خسته نباشی. چطور شد؟ کجایی؟ ۳۰۰ مرتبه بهت زنگ زدم دیگه نگرفت.
– خرید تموم شد برگشتم دیگه.
– شکر. خسته نباشی. اون شالا…
فکر میکنید این پارچهها و شالها قراره چی بشن؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.