ارکستر فیلارمونیک نیویورک تا دهه ۱۹۷۰ تقریبا هیچ زنی را استخدام نکرد. ممتحنین معتقد بودند زنانی شایسته برای نوازندگی نیافتهاند. از اوایل دهه ۷۰ به دنبال یک شکایت آزمونهای ورودی ناشناس برگزار شدند، یعنی بین نوازنده و کمیته آزمون پردهای وجود داشت که آنها نمیتوانستند نوازنده را ببینند. نتیجه؟ افزایش استخدام زنان تا جایی که امروزه بیش از ۴۵ درصد نوازندگان ارکستر را زنان تشکیل میدهند. با این وجود همه ما شنیدهایم که در استخدام، ارتقا و… اصل باید شایستهسالاری باشد و به این مسئله باور هم داریم. مسئله اینجاست که در عمل به جای شایستهسالاری با کلیشهسالاری روبرو هستیم.
پژوهشی در آمریکا نشان داد پسر و دختربچهها تا قبل از رفتن به مدرسه تقریبا به یک اندازه فکر میکنند که میتوانند خیلی خیلی باهوش باشند. اما در شش سالگی اگر گفته شود این بازی مخصوص خیلی خیلی باهوشهاست، دختربچهها دیگر علاقهای به شرکت در این بازی ندارند.
پس از دههها انجام پژوهش «یک دانشمند بِکِش»، از یک درصد کشیده شدن زنان در دهه ۶۰ میلادی توانستهایم به ۲۸ درصد برسیم (آمار انگلیس). شکاف دادهها در مدارس، کلیشهها و سوگیریهای مبتنی بر جنسیت را به بچهها یاد میدهند و تصویر فرد موثر، شایسته، باهوش، توانا و… عموما به مردان نسبت داده میشود و نه زنان. این سوگیریها همه جا با ما هستند، به خصوص اگر باور داشته باشیم که ما فقط براساس شایستهسالاری تصمیم میگیریم و کلیشهها روی ما هیچ اثری ندارند.
… در بخش دوم این یادداشت درباره این مینویسیم که چطور میتوان در استخدام و مصاحبه از کلیشه فاصله گرفت.
برای نوشتن این یادداشت از کتاب زنان نامرئی، نوشته کرولاین کریادو پرز و ترجمه نرگس حسنلی استفاده شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.