مبارزه رادیکال با نژادپرستی

مبارزه رادیکال با نژادپرستی

زهیر باقری نوع‌پرست

افکار نژادپرستانه در جوامع طبقاتی فعلی در گونه‌های متفاوت با درجات متفاوت وجود دارد. برای از بین بردن این گونه‌های تعصب راه حل‌های متفاوتی مطرح می‌شود. متداول‌ترین این راه‌حل‌ها این است که نشان دهیم عقاید نژادپرستانه پشتوانه‌ی علمی و عقلانی ندارند و با توجه به جایگاهی که عقل و علم در اعتباربخشی به باورهای ما دارد، داشتن چنین عقایدی نیز برای صاحبان آن دشوار خواهد شد. این راه حل برخی را مجاب خواهد کرد که باورها و عقاید تبعیض‌آمیزشان مبنایی ندارد و باید آن را کنار بگذارند. ولی این راه حل نمی‌تواند تضمینی برای حل مساله و معضل نژادپرستی به طور کلی باشد. راه حلی رادیکال‌تر برای از بین بردن این معضلات توسط سلی هزلنگر- فیلسوف دانشگاه ام آی تی- مطرح شده است که می‌خواهیم در اینجا به آن بپردازیم.

تامی شلبی فیلسوف دانشگاه هاروارد که علاوه بر ابزار فلسفی، به عنوان یک سیاه‌پوست در آمریکا، حضور در جامعه‌ای را که تبعیض نژادی در تار و پودِ تاریخ آن رخنه کرده، تجربه می‌کند، نژادپرستی را نه صرفاً یک باور غلط که یک گونه ایدئولوژی معرفی می‌نماید. منظور او این است که نژادپرستی تنها یک باور غلط نیست، بلکه مجموعه‌ای از باورهای غلط و قضاوت‌های تلویحی است که باعث می‌شوند واقعیت‌های اجتماعی به شکلی غلط و غیرواقعی برای اعضای آن بازنمایی شوند و این بازنمایی غلط خود باعث بروز یا بازتولید تبعیض و بی‌عدالتی در جامعه شود. غلط بودن این باورهای نژادپرستانه یک مسئله است، مسئله‌ی دیگر این که باورهای غلط زمینه را برای توجیه توزیع ناعادلانه‌ی منابع مادی و دیگر تعبیض‌های اجتماعی فراهم می‌کنند. به عبارت دیگر، کارکرد اجتماعی باورهای نژادپرستانه است که بیشترین اهمیت را دارد نه صرف باورهای نژادپرستانه‌ای که افراد دارند.

برای زیرسوال بردن ایدئولوژی نژادپرستانه، علاوه به اشاره به بی‌عدالتیِ ناشی از نژادپرستی، شلبی به علم و عقل ارجاع می‌دهد. ما می‌دانیم که چیزی به نام «نژاد» در جهان خارج وجود ندارد و از آنجایی که «نژاد» هم وجود ندارد، برتری دادن یک نژاد بر نژاد دیگر هم بی‌معنا خواهد بود.

هزلنگر در حالی که چهارچوب کلی نگرش شلبی را می‌پذیرد ولی سعی دارد با بازسازی تعریف ایدئولوژی، نقدی رادیکال‌تر از نژادپرستی به دست بدهد. هزلنگر به این نکته اشاره می‌کند که بسیاری از نژادپرست‌ها با این استدلال علمی که چیزی به نام نژاد وجود ندارد، مجاب نمی‌شوند.

زیرسوال بردن نژادپرستی صرفاً یک فعالیت «معرفت‌شناختی» نیست بلکه یک مبارزه‌ی سیاسی است. بنابراین، ما نیاز داریم رویکردی به اندازه‌ی کافی رادیکال به نژادپرستی داشته باشیم که با اجرایی شدن آن به هدف سیاسیِ ریشه‌کن شدن نژادپرستی دست یابیم. البته خود شلبی هم عنوان می‌کند که صرف اشاره به غلط بودن باورهای نژادپرستانه نمی‌تواند کمک کند چرا که عواملی مانند تسلط طبقه‌ی حاکم بر رسانه‌ها مانع ترویج این دیدگاه صحیح می‌شوند. ولی یک مسئله این است که چنین نوع نگاهی این نکته را بی‌توجه می‌گذارد که ارائه‌ی دلیل خود بخشی از فعالیت‌های اجتماعی است.

هر یک از ما در یک بستری در جامعه رشد می‌کنیم و با ورود به جامعه و در معرض فرهنگ نژادپرستانه‌ی جوامع موجود قرار گرفتن، به این معناست که با آشنایی با زبان، مفاهیم و فرهنگ نژادپرستانه، در نگرش نژادپرستانه غرقه می‌شویم. بنابراین، گاهی باورهای نژادپرستانه بخشی از هویت شخص به عنوان عضو یک گروه است. در نتیجه نژادپرستی بخشی از هویت افراد است و نه صرفاً یک باور غلط در ذهن آن‌ها. مثلاً وقتی افراد در فرهنگ خود بزرگ می‌شوند، با موسیقی، داستان، جک، بازی و سرگرمی و غیره آشنا می‌گردند و این بخشی از هویت آن‌ها را تشکیل می‌دهد و این‌ها به عنوان بخشی از فرهنگ نژادپرستانه هستند. از آنجایی که این باورهای نژادپرستانه در فرهنگ و بنابراین بخشی از هویت آن‌هاست، بحث کردن با آن‌ها بر سر محتوای باور نژادپرستانه‌شان همیشه مفید واقع نخواهد شد، چرا که حتی می‌تواند حالت تدافع هویتی به خود بگیرد. یعنی افرادی که بخشی از فرهنگشان به عنوان نژادپرستی نقد می‌شود، احساس می‌کنند هویت و فرهنگشان مورد حمله قرار گرفته است و باید از آن دفاع کنند. هم‌چنین فرهنگ‌هایی که بابت زن‌ستیزی مورد نقد واقع می‌شوند و سپس این نقد را به تهدیدی برای موجودیت کل فرهنگ خود تصور می‌کنند و سعی می‌کنند که نشان دهند که در واقع آن‌ها خیلی هم برای زنان احترام و کرامت قائل هستند، نیز از این دست است. در چنین شرایطی حتی اگر یک فرد یا گروه محدودی درون یک فرهنگ، متوجه نژادپرستانه بودن بخشی از فرهنگ خود گردند و بخواهند صدای اعتراض خود را بلند کنند، ممکن است به عنوان خائن، از خودباخته، خودفروخته یا کسی که قدر فرهنگ خود را نمی‌شناسد، مورد حمله قرار گیرند.

برای تغییر دادن تبعیض در سطح یک فرهنگ نیاز است جنبش‌های مدنی و اجتماعی فراگیر و یکدستی وجود داشته باشد و آن‌ها به عنوان یک عمل جمعی به مقابله‌ی سیاسی با نژادپرستی به عنوان یک تبعیض بپردازند و فرهنگ خود را پالایش کنند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.