موفقیت و دوست داشتنی بودن در مردان به شکلی مثبت به هم پیوستهاند، اما در زنان به شکلی منفی. به این معنی که وقتی مردی موفق است معمولا همسن و سالانش او را بیشتر دوست دارند، اما برای زنان این طور نیست. اگر زنی شایسته کاری باشد به اندازه کافی دوست داشتنی به نظر نمیرسد، و اگر دوست داشتنی به نظر برسد، این طور در نظر گرفته میشود که به اندازه کافی شایسته نیست. این مسئله روی پیشرفت کاری زنان اثر بسیاری دارد.
این کلیشهها و سوگیریهای مبتنی بر جنسیت هم در توصیف و هم در ارزیابی عملکرد زنان خودشان را نشان میدهند. مثلا زنی که درباره ایده و برنامههایش مستقیم و قدرتمندانه صحبت کند فردی «سلطه جو» و «جاه طلب» خوانده میشود. اما اگر مردی چنین سخن بگوید «با اعتماد بنفس» و «قدرتمند» نامیده میشود.
یا زنان هنگام مذاکره احتمال بسیار زیادی دارد بازخورد بگیرند که «پرخاشگر» و «ترسناک» هستند یا «رئیس بازی» درمیآورند.
هروقت به زنان به خاطر انجام کارهایشان لقبهایی مانند رئیس بازی، عجوزه و مادر فولاد زره و… دادید، از خودتان بپرسید اگر مردی به جای این زن بود و همین کار را میکرد همین برخورد را داشتید یا نه؟ اگر پاسخ شما منفی بود، یعنی بر اثر کلیشههای مبتنی بر جنسیت قضاوت کردهاید، و حالا وقت تجدید نظر در این قضاوت رسیده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.