دسترس‌پذیری

جامعه معلول

 

مصاحبه از شادی خوشکار، تنظیم از صبا مولوی

 

ما در فصل‌نامه‌هایی که برای دستادست منتشر می‌کنیم هر دفعه به موضوعی می‌پردازیم. موضوع این شماره مسائل و مشکلاتی است که افراد دارای معلولیت با آن درگیرند. تجارب و اطلاعاتی که شما دارید در این زمینه بسیار مفیدند. بحث را از اینجا شروع کنیم که به نظر می‌رسد برخورد با معلولیت هم تا حدی شبیه به مسئله جنسیت است. معیاری وجود دارد و همه‌چیز برای کسی که این معیارها را دارد مثل کسی که همه اندام‌هایش از نظر فیزیکی و روانی بدون مشکل است طراحی شده است. بقیه آدم‌ها که ممکن است با آن معیارها تفاوت داشته باشند نادیده گرفته می‌شوند و مسائل‌شان اهمیتی ندارد. فکر می‌کنید چه دلیلی وجود دارد که این معیارها و تعاریف شکل می‌گیرند، مثلاً برای ساخت شهر، یا برای استخدام در مشاغل؟ با توجه به این‌که هر فرد هم ممکن است در گذر زمان بخشی از چیزهایی که دارد و به آن توانایی گفته می‌شود را از دست بدهد یا تفاوت‌هایی پیدا کند.

– به نظر من مشکل ما کلاً در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی که شاخه‌های مختلفی دارد دو نوع برخورد است. ما با تفاوت‌های آدم‌ها دو نوع برخورد می‌کنیم، یا آن‌ها را نمی‌بینیم یا آن‌ها را بیش از چیزی که باید می‌بینیم. این برداشت‌ها که تبدیل به برچسب می‌شود کار را از نظر توسعه اجتماعی و انسانی مشکل می‌کنند. منظور این است که آدم‌ها دارای صفات مشترک و تفاوت‌هایی هستند. از اصول بدیهی حقوق بشر این است که تفاوت‌های انسانی بخشی از انسانیت آدم‌هاست و در واقع تفاوت‌ها به همان اندازه طبیعی هستند که تشابهات. این اصل بدیهی است که آدم‌ها یک قدر مشترک دارند که انسانیت، شأن اجتماعی و شهروندی است که در آن با هم برابرند. اما تفاوت‌هایی با هم دارند که به اندازه همین تشابهات قابل احترام است. آدم‌ها با یکدیگر تفاوت‌های جسمی دارند، این تفاوت‌ها صرفاً به معنی محدود بودن بخشی از توانایی‌های جسمی به اسم معلولیت نیست. عده‌ای از آدم‌ها چاقند عده دیگری لاغرند، عده‌ای قدکوتاه و عده‌ای قدبلندند، زنند، مردند، این تفاوت‌ها باید دیده شوند و نباید دیده شوند. در اینجا باید ظرافت به کار برده شود. درجایی که ما می‌خواهیم حقوق مشترک همه آدم‌ها را مراعات کنیم، دیده نشدن این تفاوت‌ها مانع تحقق حقوق برابر می‌شود پس اینجا باید تفاوت‌ها دیده شوند. مثلاً وقتی می‌خواهیم شهری بسازیم باید توجه کنیم که همه شهروندان حق استفاده برابر از این محیط شهری را دارند بنابراین باید شهر را به‌گونه‌ای طراحی کنیم که همه افراد با وجود محدودیت‌ها و تفاوت‌های جسمی به یک حقوق برابر دست پیدا کنند.

مثلاً دانشگاه‌های ما باید برای افراد دارای معلولیت و روی ویلچر قابل‌دسترس باشند و فردی که روی ویلچر است مثل سایر افراد سر کلاس برود. یک نابینا باید بتواند به اندازه یک فرد بینا به منابع آموزشی دسترسی داشته باشد. یک آدم ناشنوا نباید به دلیل ناشنوایی منزوی شود. بلکه باید به طرق دیگر ارتباطش را با جامعه حفظ کند. سالمندان ما که سرنوشتشان تقریباً محتوم به معلولیت است باید دیده شوند. خیلی ساده، زنان جوان ما که ازدواج کرده و بچه دارند به عنوان یک مادر اگر کالسکه‌ای را دارند جابه‌جا می‌کنند باید بتوانند با این کالسکه همه‌جا بروند. بنابراین ما در برنامه‌ریزی‌های شهری‌مان باید این تفاوت‌ها را ببینیم. وقتی پارک می‌سازیم باید کودک را ببینیم،‌ نوجوان را باید ببینیم. اگر نبینیم مانع تحقق حق دسترسی به تفریحات و فرهنگ شده‌ایم. پس اینجا باید این تفاوت‌ها دیده شود. کجا نباید تفاوت‌ها دیده شود؟ جایی که با حقوق مشترک سروکار داریم نباید بیش از حد به این تفاوت‌ها معنا بدهیم. اگر کلاسی برگزار می‌کنیم باید برایمان عادی باشد که همه آدم‌ها با شکل‌های متفاوت سر این کلاس باشند. اینجا ما تفاوت‌ها را نمی‌بینیم قدر مشترک را می‌بینیم. ما اینجا دانشجو و دانش‌آموز داریم نه دانش‌آموز دارای معلولیت و غیر معلول. اگر جوامع یاد بگیرند این ظرافت را رعایت کنند و بفهمند کجا باید تفاوت‌ها را ببینند و کجا نبینند بخش عمده‌ای از مسائل حل می‌شود. ما عموماً پشت این دو رویکرد می‌مانیم. گاهی زیادی به تفاوت‌ها بها می‌دهیم مثلاً می‌گوییم چهار تا آدم در این سینما بودند و دقت کردی که یکی‌شان معلول بود؟ چرا دقت کردی معلول بود؟ این افراد ممکن است تفاوت‌های زیادی با هم داشته باشند چرا معلولیتش را دیدی؟ و جایی هم دقیقاً این تفاوت‌ها باید دیده شوند. جایی که داریم خدماتی برای همه مردم ارائه می‌دهیم ولی وقتی پای افراد دارای معلولیت به میان می‌آید می‌گوییم این‌ها باید بروند یک جای خاص، بروند توی یک جزیره خاص، بروند در یک سازمان خاص،‌ بروند یک سینمای خاص. نه. افراد دارای معلولیت هم شهروندی هستند در کنار سایر شهروندان. بنابراین الان دنیا دارد به این سمت می‌رود که بداند کجا تفاوت‌ها را ببیند و کجا نبیند. در رعایت اصول و قدر مشترک تفاوت‌ها دیده نمی‌شوند و در چگونگی تحقق حقوق برابر، باید دیده شوند.

چه راه دیگری برای تعریف این معیارها و تغییرشان وجود دارد؟

– تعاریف ما منوط بر این هستند که می‌خواهیم به چه چیزی برسیم. مثلاً اگر می‌گوییم حقوق بشر، حقوق انسانی، نمی‌گوییم حقوق چه انسانی؟ چه نژادی؟ چون یاد گرفته‌ایم که در برخورد با حقوق انسانی نژادها را نبینیم، رنگ‌ها را نبینیم. همین قضیه باید در تعاریف اجتماعی ما دیده شود. ما با مفهومی سروکار داریم به نام عدالت و برابری، برای تحقق این مفهوم اصول و حقوق مشترک است، اما چگونگی‌ها بسته به شرایط فرق می‌کند. در نتیجه ما باید متناسب با این تعاریفمان را انجام دهیم. شاید خیلی مستقیم به این بحث مربوط نباشد ولی یک استاد روانشناسی در آمریکا و از پیشگامان حقوق نابینایان در دهه‌های چهل و پنجاه در دانشگاه در کلاسی به دانشجویانش می‌گوید: «به من بگویید نابینایی یعنی چه؟» دانشجویان می‌گویند خب معلوم است کسی که نمی‌بیند. می‌گوید پس از دیدگاه شما نابینا کسی است که نمی‌بیند؟ می‌گویند بله. یک آزمایش می‌کند. اتاقی را درست می‌کند که اتاق تاریکی است. می‌گوید یک شی‌ء آنجاست شما بروید داخل اتاق و آن را پیدا کنید. دانشجوها می‌روند و پیدایش نمی‌کنند چون اتاق آن‌قدر تاریک است که آن را نمی‌بینند. بعد از آزمایش از دانشجویان می‌پرسد شما در این اتاق تاریک بینا بودید یا نابینا؟ عده‌ای می‌گویند ما نمی‌دیدیم پس نابینا بودیم. عده‌ی دیگری می‌گویند ما می‌بینیم ولی آنجا نمی‌دیدیم. پس یک: ندیدن بسته به شرایط تغییر پیدا می‌کند. بینا بودن یا نابینا بودن بسته به شرایط تغییر پیدا می‌کند.

حالا یک فرد نابینا را به اتاق می‌آورند و به او می‌گویند شی‌ء در آن فاصله و مختصات جغرافیایی است. نابینا شی‌ء را می‌آورد. از دانشجویان می‌پرسد این فرد بینا بود یا نابینا بود؟ عده‌ای می‌گویند نابینا بود چون به‌هرحال نمی‌دید. می‌گوید اما رفت شی‌ء را پیدا کرد و آورد. همان کاری که یک فرد بینا باید انجام می‌داد. حالا تعریف چیست؟ استاد برای دانشجویان این‌طور تعریف می‌کند که نابینایی ندیدن نیست. نابینایی طرق تحقق کارها بدون حس بینایی است. تعریف را کاملاً تغییر داد. الان بحث ما سر همین است. ما این تعریف متأخر را روی معلولیت داریم. دو دهه است که تعریف معلولیت را در سطح دنیا تغییر داده‌ایم. زمانی در سطح پزشکی بود که معلول فردی است که بیمار است و اختلال دارد و باید به دنبال درمانش بود. این تعریف مدت‌ها بر جوامع سایه انداخته بود. بعد مدل اجتماعی آمد که گفت در واقع معلولیت مابه‌ازای محیطی دارد. با همین مثال که اگر یک فردی که روی ویلچر نشسته بتواند با همان ویلچر برود سینما و فیلم ببیند آیا از دیدگاه سینما و تماشاگر این فرد دارای معلولیت است؟ نه برای این‌که این فرد هم به سینما می‌رود و فیلم می‌بیند پس فرقی نمی‌کند.

ولی تجربه متفاوتی دارد.

– نه تجربه‌اش هم متفاوت نیست. بقیه از پله بالا می‌روند، سینما برای شما رمپ درست کرده از رمپ بالا می‌روی و می‌نشینی فیلم می‌بینی. یک نابینا به دانشگاه می‌رود. همان کتابی را می‌خواند که شما می‌خوانید. فقط شما با حس بینایی می‌خوانید او کتاب را به شکل ضبط‌شده می‌خواند و با رایانه از طریق نرم‌افزارها به فایل الکتریکی دسترسی دارد. هر دوی شما آن کتاب را خوانده‌اید. هر دوی شما دانش یکسانی از آن کتاب دارید. و هر دوی شما امتحان می‌دهید. آیا از دیدگاه دسترسی به منابع آموزشی ما دانشجوی نابینا داریم؟ نداریم. بنابراین تعریفی که الان از معلولیت می‌شود می‌گوید معلولیت نقص فرد نیست بلکه نقص تعامل فرد با محیط است.

ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

– توضیح دادم وقتی در یک مورد مشخص کارکرد شما با دیگران برابر باشد معلولیت معنی ندارد. اگر شما وارد سینما شوی و من که روی ویلچر نشستم کنار شما فیلم را ببینم از دیدگاه حقوق، برای دسترسی به فیلم فرقی با هم نداریم به‌جز این‌که من روی ویلچر هستم و شما روی صندلی نشستید. شما با پا آمدید من با ویلچر آمدم ولی آمده‌ام، فیلم را دیده‌ام. یا نابینایی که به دانشگاه می‌آید و درس می‌خواند، همان دانشگاه شما می‌آید و همان درس شما را می‌خواند با همان استاد شما امتحان می‌دهد و همان دانش شما را کسب می‌کند. فقط او از طریق بریل یا کتاب گویا به این مسئله می‌رسد و شما از طریق کتاب معمولی. در واقع از نظر حقوق آموزشی شما با هم برابرید. اینجا نابینایی معنی ندارد. به چه دلیل؟ برای این‌که ارتباط محیط با فرد به‌گونه‌ای است که نقص جسمی او بروزی پیدا نمی‌کند چون امکانات برایش فراهم است. ولی اگر ارتباط محیط با شما ناقص بود…  مثلاً الان دانشجوی ویلچری داریم که می‌رود دانشگاه و می‌بینیم سه تا پله هست. کلاسش طبقه سوم است و آسانسور هم وجود ندارد. اینجا این فرد معلول است. نه به خاطر این‌که روی ویلچر نشسته. بلکه به این دلیل که محیط اجازه دسترسی به حق برابر را به او نداده. محیط معلول است نه فرد. اگر من بروم داخل دانشکده، بتوانم کلاسم را بروم، سرویس بهداشتی برای ویلچر قابل‌دسترس باشد، کتابخانه، اینترنت و همه‌چیز در دسترس باشد، چه فرقی می‌کند؟ محیط به گونه‌ای با من رفتار کرده که اصلاً احساس نقص نمی‌کنم. بنابراین معلولیت من بروزی ندارد. ولی اگر در همین محیط دانشکده چهار تا پله بگذارند و من مجبور شوم برای بالا رفتن به کمک متکی باشم پس معلولیتم بروز پیدا می‌کند. بنابراین می‌گویند تعریف معلولیت نقص فرد نیست بلکه تعامل ناقص با محیط است. در واقع می‌گویند محیط معلول است. الان در دنیا حرکت به این سمت است که محیط را اصلاح کنند. اینجاست که تعاریف نقش پیدا می‌کنند. چون اگر بپذیریم تعامل ناقص با محیط معنی معلولیت است پس برنامه‌ریزی‌ها به این سمت می‌رود که محیط را درست کنیم. ولی وقتی می‌گوییم خود فرد معلول است دائماً وزن را روی خود فرد می‌اندازیم. این فرد است که باید رفتارش را تغییر دهد یا درمان شود. بنابراین تعاریف خیلی خیلی مهم هستند و جهت نگاه و برنامه‌ریزی‌های ما را مشخص می‌کنند.

الان شما بحث را به جای مهمی رساندید و آن هم مسئله محیط است. چیزی که همیشه در این زمینه مطرح می‌شود مناسب‌سازی است. شما مناسب‌سازی را چطور تعریف می‌کنید و فکر می‌کنید در چه حیطه‌هایی باید وجود داشته باشد؟ آیا تعریفی که از مناسب‌سازی وجود دارد و کارهایی که گاهی خیلی ناقص انجام می‌شود درست است؟

– ما مفهومی داریم بسیار فراتر از مناسب‌سازی به اسم دسترس‌پذیری. مناسب‌سازی بخشی از دسترس‌پذیری است. وقتی ما حقوق برابر داریم، نیازهای برابر داریم، به آن شرایط محیطی که موجب دسترسی برابر من به حقوق و نیازهای مشترکم با سایر انسان‌ها می‌شود دسترس‌پذیری می‌گوییم. محیط برای من قابل‌دسترس است و محیط فقط محیط فیزیکی نیست. مناسب‌سازی بیشتر یک مفهوم فیزیکی است. به این معنا که ما یک ساختمان را مناسب کنیم و رمپ بگذاریم، آسانسور بگذاریم، طراحی سرویس‌هایمان به گونه‌ای باشد که یک فرد ویلچری یا سایر افراد بتوانند وارد و خارج بشوند و برای این افراد کاربری داشته باشد. این بخشی از دسترس‌پذیری است. ولی دسترس‌پذیری مفهوم وسیع‌تری است و دو مفهوم را در برمی‌گیرد. اولاً دسترس‌پذیری شامل محیط‌های غیر فیزیکی مثل محیط‌های نرم‌افزاری، دیجیتال و محیط‌های نوین آی تی هم هست. به این  معنا که مثلاً الان دسترسی به دنیای اینترنت یکی از اضلاع اصلی سواد است. بنابراین من نوعی اگر نتوانم به اینترنت دسترسی داشته باشم از یک حق اصلی محروم شدم. ولی وقتی سیستم‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری به کمک من می‌آید و باعث می‌شود من همان گوشی را که شما هم استفاده می‌کنید داشته باشم، منتها من از نرم‌افزارهای کمکی برای افراد نابینا استفاده می‌کنم و گوشی‌ام گویا است و شما نه، این مفهوم باعث می‌شود من به دنیای اطلاعات دسترسی داشته باشم. بنابراین یک بخشی از دسترس‌پذیری دسترسی‌های آی تی سی اطلاعات اینترنتی است که امروزه وجود دارد و صرفاً مناسب‌سازی نیست. و یک بحث دیگر بحث رفع موانع فرهنگی و ذهنی است.

ما با دو مفهوم سروکار داریم یکی تحقق کامل دسترس‌پذیری و از وجه منفی رفع موانع دسترس‌پذیری. یعنی من حق دارم به این ساحتمان دسترسی داشته باشم بنابراین موانعی که سر راهم هستند باید برداشته شوند. یکی از عمده‌ترین موانعی که افراد دارای معلولیت را از دسترسی کامل به حقوقشان منع می‌کند موانع ذهنی و فرهنگی جامعه است. این موانع پنهان و لایه درونی‌تر آگاهی افراد است. به این معنا که وقتی من به یک مدرسه‌ای مراجعه کنم و مدیر مدرسه اعتقادی به این نداشته باشد که من دارای معلولیت می‌توانم در آن مدرسه یا دبیرستان درس بخوانم، بزرگ‌ترین مانع سر راه ورود من، ذهنیت این فرد است. اصلاً کاری به مسائل فیزیکی و نرم‌افزاری ندارد. پیش‌داوری‌های آدم‌ها، برداشت‌های آدم‌ها و گارد فکری فرهنگی آدم‌ها مانع دسترسی شماست. وقتی که یک سیستمی اعتقاد داشته باشد که یک زن نمی‌تواند خلبان شود، شما نمی‌توانید وارد آن آموزشگاه بشوید و خلبانی را یاد بگیرید. مانع شما آموزشگاه، فیزیک یا نرم‌افزار نیست. مانع شما مسائل فرهنگی جامعه است. بنابراین  این سطح کاملاً ذهنی و آگاهانه از موانع دسترس‌پذیری برای ما جدی است. برای همین است که فعالیت‌هایی که ان‌جی‌اوهای افراد دارای معلولیت باید انجام دهند و خود انجمن ما خیلی به آن اعتقاد دارد کار روی فرهنگ‌سازی برای جامعه است. ما باید بتوانیم ذهنیت جامعه را اصلاح کنیم.

شما فکر می‌کنید این مسئله پیش‌زمینه است؟ یعنی اصلاح این بخش حتی می‌تواند به مناسب‌سازی فیزیکی کمک کند؟

– صد در صد. خیلی قوانین وجود دارند که مسئول به اجرای آن‌ها تن نمی‌دهد. چرا؟ چون اعتقادی ندارد. وقتی مصاحبه می‌کند می‌گوید بله بله درست است ما باید مناسب‌سازی کنیم اما ته ذهنش اعتقادی به این ندارد. به محض این‌که شما یا من دارای معلولیت از اتاقش خارج شویم فراموش می‌کند. ولی مسئولی هم هست که اعتقاد دارد. به این نتیجه رسیده که باید این کار را بکند بنابراین حتی قانون هم بالای سرش نباشد این کار را می‌کند. پس ذهنیت آدم‌ها مهم است. زمانی در آمریکا نرخ بیکاری نابینایان حدود ۷۰٪ بود. قانونی گذراندند به اسم ADA که کارفرمایانی که افراد دارای معلولیت از جمله نابینایان را جذب نمی‌کردند جریمه می‌کرد. می‌گفت شما می‌توانید افراد دارای معلولیت را جذب نکنید ولی باید یک جریمه‌ای را به صندوق حمایت از فرصت‌های شغلی افراد دارای معلولیت پرداخت کنید. یک سری از کشورها مثل فرانسه هم این قانون را دارند. بعد از گذراندن این قانون نرخ بیکاری شد ۷۵٪ . من با معاون فدراسیون نابینایان آمریکا در یک کنفرانس بین‌المللی صحبت کردم پرسیدم این قانون که به کمک شما آمد چرا نرخ بیکاری پنج درصد بیشتر شد؟ گفت برای این‌که تبعیض در ذهن‌ آدم‌هاست و با قانون نمی‌توانیم تبعیض را از ذهنشان بیرون بکشیم. کارفرمایی که اعتقادی به توانایی فرد دارای معلولیت برای کار ندارد جریمه‌اش را هم می‌دهد. بنابراین موانع فرهنگی و ذهنی قطعاً مؤثرند. بسیاری از تصمیم‌سازها، تصمیم‌گیرنده‌ها این ذهنیت را دارند. فرهنگ یک جامعه اگر عوض شود باعث می‌شود که مثلاً اگر تو مغازه داری بخشی از کالا‌ها و وسایلت را نگذاری در یک پیاده‌روی تنگ. چون ممکن است نابینایی از این پیاده‌رو رد شود، یک فرد ویلچری بخواهد رد شود. البته که قانون مهم است ولی چقدر می‌توانیم قانون تصویب کنیم که مغازه‌دارها را جریمه کنیم؟ اصلاً جریمه هم بکنیم ولی ذهنیت باید این  باشد که من این را جلوی مغازه‌ام نگذارم. مثل این‌که مردم به این اعتقاد برسند که آشغال توی خیابان نریزند یا دولت قانون بگذارد که هر آشغالی که بیندازی پنج هزار تومان جریمه دارد. بنابراین ذهنیت آدم‌ها قطعاً مهم است و یکی از مهم‌ترین موانع توسعه اجتماعی پیش‌داوری‌ها، قضاوت‌های غلط و تبعیض‌های ذهنی است. این هم بخشی از مبارزه ما برای دسترس‌پذیری است.

در بحث مناسب‌سازی فیزیکی همیشه درباره این‌که محیط‌های شهری مناسب نیستند صحبت می‌شود. آیا شما بین تهران و شهرهای دیگر در این زمینه تفاوتی می‌بینید؟

– حدود دو دهه است که کارهای مناسب‌سازی در شهرها انجام می‌شود و در حال پیش رفتن است. این‌ها دستاوردهایی است. در ادبیات مدیریت شهری ما امر دسترس‌پذیری جاافتاده و بازگشت‌ناپذیر است. یعنی امروزه هر مسئولی روی کار بیاید با این مفهوم روبه‌روست و تشکیلاتش شکل‌گرفته. شورای شهر آن را می‌شناسد. شورای قبل می‌شناخت، این شورا می‌شناسد و شورای بعدی هم می‌شناسد و به همین دلیل بازگشت‌ناپذیر است. مسئولان با این مفهوم سروکار دارند. در شهرداری از قالیباف به این‌طرف این بحث جاافتاده است و از دوازده سیزده سال پیش هر شهرداری آمده این بحث را می‌فهمیده حالا شاید نه با جزئیات کامل، و تشکیلاتی وجود داشته و جلو می‌رفته. این از دستاوردهایی است که نتیجه تلاش ان‌جی‌اوها و خود افراد دارای معلولیت و فعالین حقوق مدنی است. اما در مقام اجرا هنوز مشکلات زیادی داریم از جمله این‌که پروژه مناسب‌سازی پراکنده شکل می‌گیرد و تابع یک برنامه کلی نیست. الان ستاد مناسب‌سازی کشوری را شکل دادیم و در قانون حمایت از معلولان هم آوردیم. برای این‌که بالاخره کشور باید مشخص کند مثلاً ما در ده سال آینده در بحث دسترس‌پذیری به این نقطه می‌رسیم. یعنی کشور باید به سمت برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری حرکت کند و ما بر آن اساس عمل کنیم. الان می‌بینیم در کلان‌شهری مثل تهران مثلاً سی درصد خیابان‌های اصلی‌مان قابل‌دسترس است ولی در پنج سال آینده این رقم به شصت درصد می‌رسد و سیستم حمل‌ونقل عمومی ما الان این کاستی‌ها را دارد که باید رفع شود. در نتیجه وضع جلو رفته ولی هنوز حتی با وضعیت مطلوب، ایده‌آل که هیچ، خیلی فاصله داریم. در شهرستان‌ها هم این نهضت شروع شده و صرفاً منحصر به کلان‌شهر‌ها هم نیست و در برخی شهرهای کوچک هم در حال اجراست اما واقعیت این است که قوت امر مناسب‌سازی هم به لحاظ فرهنگی و ادبیات مناسب‌سازی مسئولان و هم به لحاظ قدرت اجرایی وقتی به شهرستان‌ها می‌روید از شدت و حدتش کاسته می‌شود. مثلاً شهرداری شهر کوچکی که بودجه خیلی محدودی دارد در برابر پروژه‌های مناسب‌سازی مقاومت بیشتری نشان می‌دهد چون فکر می‌کند هزینه‌هایش بالا می‌رود. در نتیجه بین شاخص‌های دسترس‌پذیری تهران و شهرستان‌ها فاصله داریم. ولی این به این معنی نیست که در همه زمینه‌ها تهران جلوتر از بقیه است. الان شهرستان‌هایی داریم که خوب کار می‌کنند و پیشرفت‌هایی دارد اتفاق می‌افتد. ولی چیزی که احتیاج داریم این است که خون جدیدی در این رگ دمیده شود و ما برنامه‌های تدوین‌شده دسترس‌پذیری داشته باشیم. یعنی بدانیم ظرف ده سال به یک نقطه نسبتاً مطلوب می‌رسیم.

چه اقداماتی عمدتاً انجام شده و خوب بوده؟

– یکی درست کردن پیاده‌روها در بعضی از خیابان‌های اصلی بوده. ساختمان‌های جدید مراکز خدمات عمومی شاخص‌هایی مثل رمپ را رعایت کردند و یک سری دسترسی‌ها را پیش‌بینی کرده‌اند. این به این معنی نیست که همه‌چیز ایده‌آل است. مثلاً شما مراکز تجاری را می‌بینید که رمپ دارند ولی رمپ با شیب فنی استاندارد نیست. ایستگاه‌های متروی ما اصلاً وضعیت خوبی ندارند. علیرغم کارهای متعددی که روی ایستگاه‌های مترو شده این اواخر بحث‌های خیلی شدیدی در ستاد مناسب‌سازی با شرکت مترو داشتیم که شهردار فشار آورده بود که از این به  بعد هیچ ایستگاه مترویی که دسترس‌پذیر نباشد نباید افتتاح شود. الان سه چهار خط مترو در تهران هستند که تقریباً هیچ‌کدام از ایستگاه‌هایشان قابل‌دسترس نیستند. متروها وضعیت خوبی ندارند. شبکه اتوبوس‌رانی ما اصلاً شبکه‌ی خوبی نیست و حمل‌ونقل عمومی کلاً خیلی مشکل دارد. مشکل صفت عمومی است، همان‌طور که اول گفتم حمل‌ونقل عمومی که تفاوت‌ها را نبیند دیگر عمومی نیست. ایستگاه بی‌آر‌تی وسط خیابان است. نه برای تردد نابینایان ایمنی دارد، ‌نه یک فرد ویلچری می‌تواند برود نه اتوبوس‌های اصطلاحاً low floor   داریم که کفشان بیاید پایین  و با لبه سکو هم‌سطح شود که فرد ویلچری بتواند وارد شود. ما به‌شدت داریم با این‌ها مبارزه می‌کنیم. در حمل‌ونقل اصلاً وضعیت خوبی نداریم ولی در یک سری مناسب‌سازی‌ها مثلاً در فضاهای پارک، برخی مجتمع‌های خدمات عمومی‌ و پیاده‌روها پیشرفت‌هایی داشتیم.

این مسئله در کار چطور است؟ شما به قوانین اشاره کردید و گفتید وقتی ذهنیت‌ها درست نباشند قوانین نمی‌توانند کارکرد داشته باشند. آیا الان قوانین این اجازه و فرصت را می‌دهند که افراد برحسب علاقه‌ و توانایی‌شان در جاهای مختلف کار کنند و حق انتخاب داشته باشند؟

– ما کارهایی کردیم از جمله قانون حمایت از معلولان که سال ۹۶ تصویب شد و ما هفت هشت سال رویش کار کردیم و یک پیشرفت و دستاورد است. ما داریم کار می‌کنیم که سه درصد سهمیه‌های دولتی را به انحا مختلف برای افراد دارای معلولیت نگه‌داریم. درست است که این سهمیه سه درصد بعضاً کامل اجرا نمی‌شود ولی این‌طور هم نیست که بگوییم کلاً اجرا نمی‌شود. ولی راه‌های در رو دارد، سازمان‌ها مقاومت‌هایی دارند، مثلاً آموزش‌وپرورش خیلی مقاومت می‌کند. نمود دیدگاه‌های فرهنگی که قبل‌تر اشاره کردم اینجاست. وزارت آموزش پرورش بخشنامه‌هایی صادر کرده که مثلاً فرد دارای معلولیت نمی‌تواند آموزش بدهد. می‌تواند استخدام بشود ولی اگر می‌خواهد آموزش بدهد یا باید به مدرسه استثنایی برود و فقط به افراد دارای معلولیت تدریس کند یا در مدرسه عادی نمی‌تواند برود. این تبعیض بسیار آشکاری علیه حقوق افراد دارای معلولیت است. ما چندین سال است که با جدیت داریم با این تبعیض مبارزه می‌کنیم. می‌گوییم این مغایر کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت است که ایران به آن پیوسته و تعهد اجرا دارد و مغایر قانون است. آن‌ها مقاومت می‌کنند و ما هم فشارمان را زیاد می‌کنیم. از جمله این‌که امسال وادارشان کردیم از هجده هزار نفری که جذب کردند صد و چهل و سه محل-شغل را بتوانیم برای افراد دارای معلولیت نگه‌داریم. بالاخره دستاوردهایی داریم. ممکن است قانون کامل اجرا نشود ولی داریم پیش می‌رویم. به نسبت گذشته الان خیلی از افراد دارای معلولیت به خیلی از شغل‌ها و پست‌ها ورود پیدا می‌کنند، ولی این یک مبارزه دائمی است. یک بخش حقوقی، یک بخش فرهنگی، یک بخش اقتصادی است و همه این‌ها دست‌به‌دست هم می‌دهند. آن ور دنیا هم هنوز این مبارزه ادامه دارد. نرخ بیکاری افراد دارای معلولیت حتی در کشورهای توسعه‌یافته هم بالاست و آن‌ها هم هنوز چالش دارند. ولی ما در مقایسه با دو دهه پیش دستاوردهای خیلی جدی داشته‌ایم.

الان نرخ بیکاری افراد دارای معلولیت در ایران چقدر است؟

– خیلی مشخص نمی‌توان گفت. مسئولان رقم‌های متفاوتی می‌گویند که به نظرم خیلی مبنا ندارد ولی در این‌که نرخ بیکاری ما بالاست به‌خصوص در برخی از گروه‌ها شکی نیست. وقتی می‌گوییم نرخ بیکاری باید مؤلفه‌هایی را در نظر بگیریم. مثلاً نابینایان تحصیل‌کرده‌ترین گروه دارای معلولیت در ایران‌اند. به تناسب تحصیلات، ما وضعیت شغلی خوبی نداریم. الان خیلی از نابیناها به عنوان اپراتور تلفن کار می‌کنند. ممکن است فوق‌لیسانس داشته باشد ولی اپراتور تلفن است. نه که اپراتور تلفن شغل بدی باشد ولی تناسبی با تحصیلات و تخصص فرد ندارد. این مشکل است و هنوز باید برایش مبارزه کنیم. افراد شاغل در میان ناشنوایان کم نیستند اما میزان اشتغال افراد ناشنوا در پست‌های دارای مهارت‌های بالا در کشور بسیار پایین است. دلیلش هم این است که اکثریت افراد ناشنوا به دانشگاه راه پیدا نمی‌کنند و تحصیلات عالی ندارند. در نتیجه در کارهایی با مهارت‌های پایین، مهارت‌های دستی و کارهای خدماتی، افراد ناشنوا زیاد هستند ولی در کارهای سطح بالاتر نیستند. پس مسئله فقط نرخ بیکاری نیست بلکه جلوه‌های مختلف این بیکاری یا جلوه‌های مختلف اشتغال هم هست که کلاً وضعیت مطلوبی ندارد و هنوز با این‌که افراد دارای معلولیت بتوانند به شغل‌های متناسب با علاقه و تخصصشان دست پیدا کنند فاصله داریم.

چیزهایی هم هست که جلوی بحث فرهنگ‌سازی و تغییر ذهنیت را می‌گیرد. مثلاً همین‌که افراد دارای معلولیت نمی‌توانند در آموزش و پرورش به بچه‌ها آموزش دهند خودش چندین قدم ما را عقب می‌فرستد.

– اصلاً صحبتی که ما با دوستان داریم همین است. می‌گوییم به چه دلیل نمی‌تواند؟ وزیر آموزش و پرورش دولت قبلی آقای حاجی بابایی مصاحبه کرد و گفت وقتی معلولین بروند سر کلاس بچه‌ها ناامید و افسرده می‌شوند. در حالی که بچه‌ها وقتی ببینند یک فرد دارای معلولیت توانایی دارد و آمده فوق‌لیسانس یا لیسانس گرفته و دارد تدریس می‌کند ناامید می‌شوند یا برعکس می‌گویند او که محدودیت دارد به اینجا رسیده ما که محدودیت نداریم هم می‌توانیم. و اصلاً این تجربه در همه جای دنیا شکل‌گرفته. ما از قبل از انقلاب در ایران معلم دارای معلولیت داشتیم. جالب است که داریم پسرفت می‌کنیم. قبل از انقلاب تعداد زیادی از دوستانمان بودند که نابینا یا ویلچری بودند و در مدارس عادی تدریس می‌کردند و منعی نداشتیم و حتی تا دهه اول انقلاب هم ادامه داشته. در این دو دهه اخیر یک سری محدودیت‌ها ایجاد کردند وگرنه در گذشته چنین محدودیتی نداشتیم. می‌گوییم یک نمونه بیاورید که کجای دنیا فرد دارای معلولیت را از تدریس منع می‌کنند؟ بله یک فرد ناشنوا نمی‌تواند در مدارس عادی تدریس کند چون نمی‌تواند با کلاس ارتباط برقرار کند. ما تعصب نداریم. طبیعی است که در این مورد اصراری نداریم. ما می‌گوییم فرد نابینا می‌تواند تدریس کند ولی قطعاً انتظار نداریم فرد نابینا را به عنوان معلم ورزش بگذارید. طبیعی است چون باید حرکات بچه‌ها را ببیند. تعصبی نداریم. ولی چرا نمی‌تواند علوم انسانی درس بدهد؟ می‌تواند بهترین دبیر ادبیات، زبان، اجتماعی یا هر چیز دیگری باشد. یک فرد ویلچری می‌تواند بهترین دبیر زیست یا شیمی باشد. این‌ها محدودیتی ندارد. این است که ما باید از این سدهای فرهنگی بگذریم.

سازمان‌های دیگری هم هستند که مقاومت بیشتری نشان دهند؟

– بله مثلاً شرکت‌هایی که بار فنی دارند کمی در کارهای مهندسی مقاومت می‌کنند. بی‌ربط هم هست. فرد مهندس است اما با یک عصا حرکت می‌کند نه این‌که حتی ویلچری باشد ولی بعضاً همین را هم مقاومت می‌کنند. بهانه‌تراشی می‌کنند که مثلاً ما می‌خواهیم مهندس را بفرستیم کارخانه و این فرد نمی‌تواند برود کارخانه. مگر کارخانه تو چطور است که این فرد نمی‌تواند برود؟ به قول قدیمی‌ها یک مفهوم دیالکتیکی است. یک مفهوم پویا است. ما از یک سمت باید توانمندی افراد دارای معلولیت را توسعه دهیم که بتوانند کارهای مختلف انجام دهند. به همین دلیل بسیار تأکید داریم که افراد دارای معلولیت در عرصه آی تی، آموزش‌های عالی، نرم‌افزار و غیره بیایند برای این‌که از پشت کامپیوتر هیچ فرقی نمی‌کند که شما دارای معلولیت هستید یا نه. به همین دلیل در کشورهای پیشرفته افراد دارای معلولیت در عرصه‌های آی‌تی‌سی بسیار درخشان دارند عمل می‌کنند چون هیچ‌گونه محدودیتی ندارند. باید ببینیم چه تناسبی بین محدودیت فرد و مهارت‌هایی که یک شغل از فرد انتظار دارد وجود دارد. در نتیجه طبیعی است که مثلاً اپراتوری تلفن زمانی شغل رایج نابینایان بود. الان این شغل دارد تهدید می‌شود. طبیعی هم هست و جلوی پیشرفت علم را نمی‌شود گرفت. الان به خطوط زیادی زنگ می‌زنیم که می‌گوید اگر رئیس را می‌خواهی یک را بگیر اگر فلان کار را داری دو را بگیر و خیلی جاها اصلاً نیازی به اپراتور ندارند. ولی از طرف دیگر افق دیگری باز شده و کال سنترها توسعه پیداکرده‌اند. کال سنترهایی که خدمات پشتیبانی می‌دهند و افراد دارای معلولیت خیلی راحت می‌توانند در آن کار کنند در حالی که در گذشته این مراکز وجود نداشتند. مثل همه آدم‌ها برای افراد دارای معلولیت هم یک سری مشاغل تهدید می‌شود و یک سری مشاغل به وجود می‌آید. مهم این است که نظام آموزشی‌مان به‌گونه‌ای باشد که افراد دارای معلولیت را برای تصدی مشاغل جدید آموزش دهد. و در کنارش موانع حقوقی و فرهنگی اشتغال را هم برطرف کنیم.

یک بحث دیگر در اشتغال افراد دارای معلولیت بحث کارآفرینی اجتماعی است. البته ممکن است از این مفهوم استفاده‌های منفی هم بشود ولی در معنی مثبت و قدرتمند کردن افراد آیا نمونه‌های موفقی در ایران می‌شناسید که افراد داری معلولیت در آن اشتغال پیدا کرده باشند یا اصلاً خودشان چنین کارآفرینی کرده باشند؟

– بله. افراد دارای معلولیتی داریم که دارند کارآفرینی می‌کنند. کارگاه ایجاد می‌کنند، شغل‌های متعددی دارند. یک سری از استارتاپ‌ها هستند که افراد دارای معلولیت خودشان ایجاد می‌کنند. کسب‌وکارهای ویژه حوزه افراد دارای معلولیت دارد توسعه پیدا می‌کند. بله کاملاً در این حوزه کار می‌شود. به هر حال وضعیت تحصیلی افراد دارای معلولیت در مقایسه با برخی کشورهای اطراف بد نیست. ما چالش‌هایی داریم ولی وضعیتمان آن‌قدرها هم تیره‌وتار نیست. الان تعداد فارغ‌التحصیلان و شاغلین نابینا با تحصیلات عالی بیش از چند هزار نفر است.

در کارآفرینی‌های اجتماعی که الان ایجاد می‌شود سهمی برای افراد دارای معلولیت قائل می‌شوند؟ گروه‌هایی که شاید در حوزه دولتی قرار نگیرند.

– حوزه افراد دارای معلولیت دارد بیش از گذشته شناخته می‌شود. نه فقط به عنوان حوزه‌‌ای که باید در آن سرمایه‌گذاری کرد. ولی دارد دیده می‌شود. الآن برخی افراد حتی با انگیزه کسب سود و نه الزاماً بحث‌های اجتماعی حوزه افراد دارای معلولیت را می‌بینند. فرصت‌هایی وجود دارد که برخی کارآفرین‌ها واردش می‌شوند و فکر می‌کنند که از حوزه افراد دارای معلولیت می‌شود پول درآورد و این خیلی هم خوب است.

اینجا سوءاستفاده‌هایی صورت نمی‌گیرد؟

– در هر کاری ممکن است سوءاستفاده‌ باشد ولی نه الزاماً. به آدم و شرایطش بستگی دارد. ما هم مثل بعضی کشورها امتیازاتی برای استخدام افراد دارای معلولیت قرار داده‌ایم. مثلاً ماده سیزده قانون می‌گوید کارفرمایانی که افراد دارای معلولیت را جذب کنند حق بیمه کارفرمایی‌شان را دولت پرداخت می‌کند. حالا تا جایی که بودجه اجازه دهد. البته برای همین هم شرایط گذاشتیم. به شرطی حق بیمه را دولت پرداخت می‌کند که قرارداد فرد حداقل یک‌ساله باشد، بیمه شود و تمام مزایای قانون کار را دریافت کند و متناسب با قانون کار حقوقش را بدهد. بعد از انجام این کارها دولت در حق بیمه کارفرمایی کمک می‌کند. الان سعی داریم برای کارفرمایان تشویق‌های مالیاتی پیش‌بینی بکنیم تا افراد دارای معلولیت را جذب کنند. قطعاً امکان سوءاستفاده وجود دارد ولی همه هم به دنبال سوءاستفاده نیستند و خیلی‌ها حس می‌کنند جذب افراد دارای معلولیت برایشان سود دارد و خود افراد دارای معلولیت هم بیش از گذشته وارد عرصه می‌شوند. این‌طور نیست که فقط دیگران بیایند برای افراد دارای معلولیت شغل ایجاد کنند. الان خیلی از افراد دارای معلولیت شروع کرده‌اند و برای خودشان شغل ایجاد می‌کنند.

در این اشتغال و حتی ازدواج آیا بین زنان و مردان دارای معلولیت تفاوتی از نظر فرصت‌ها وجود دارد؟

– بله صد در صد. همچنان زنان دارای معلولیت ما بار مضاعف محرومیت را می‌کشند. تردیدی نیست که زنان هم در عرصه ازدواج و هم در عرصه اشتغال با فرصت‌های کمتری روبه‌رو هستند. تقریباً مثل همه جای دیگر، نمی‌شود وضعیت زنان دارای معلولیت با وضعیت کلی زنان جامعه فرق زیادی داشته باشد. قطعاً زنان همچنان متحمل محرومیت‌های بیشتری هستند به خصوص در مسائل اجتماعی و فشارهای فرهنگی. در بحث ازدواج همچنان فرصت‌های کمتری برای انتخاب شدن و انتخاب کردن دارند. این وضعیت در زنان روستایی و شهرستانی ما که فشارهای فرهنگی هم وجود دارد قطعاً بسیار بدتر است. اگر شاخص‌ها را ببینیم در بخش زنان وضعیتمان مطلوب نیست.

در اشتغال از نظر قانونی هم تفاوتی وجود دارد؟

– نه از نظر قانونی تفاوت معناداری وجود ندارد. همان تفاوت‌هایی که در مورد زنان در کل جامعه وجود دارد در مورد زنان دارای معلولیت هم هست. اما تفاوت مضاعفی به صرف دارای معلولیت بودن از لحاظ قانونی وجود ندارد. از نظر ذهنی و فرهنگی وجود دارد که قابل محاسبه نیست.

ما در مورد موانع ذهنی و سایر موانعی که می‌تواند وجود داشته باشد صحبت کردیم. اگر بخواهیم بحث را جمع کنیم در این شرایط برای این‌که افراد دارای معلولیت در زمینه اشتغال یا فعالیت‌های دیگر راحت‌تر در جامعه ادغام شوند سازمان‌های مختلف از کجا باید شروع کنند؟ به برنامه مدون اشاره کردید ولی می‌خواهم بدانم اصل کار به نظرتان کجاست؟

– کاری که می‌توان انجام داد دو طرف دارد یکی این‌که ما بتوانیم افراد دارای معلولیت را آموزش دهیم، توانمند کنیم و به مهارت‌هایی مجهز کنیم که آن‌ها را وارد بازار کار می‌کند. این آموزش‌ها دو دسته هستند. یکی آموزش‌های عمومی و آموزش عالی که افراد بتوانند وارد دانشگاه‌ها بشوند و یک بخش عمده‌ای که در آن عقب هستیم و به‌شدت باید رویش سرمایه‌گذاری کنیم آموزش مهارت‌های فنی‌حرفه‌ای است. آن دسته از افراد دارای معلولیت که شرایط اجتماعی یا علاقه به تحصیلات دانشگاهی ندارند یا به علت فشارهای مضاعف اجتماعی که در اکثریت خانواده‌های معلولان بیشتر است نیاز دارند شغل و درآمد داشته باشند احتیاج به گذراندن دوره‌های کوتاه‌مدت فنی حرفه‌ای دارند تا بتوانند وارد بازار کار شوند. پس از یک طرف باید خود فرد دارای معلولیت را توانمند کنیم و از طرف دیگر بخش خصوصی را به جذب افراد دارای معلولیت تشویق کنیم. این کار دارد اتفاق می‌افتد و توانسته‌ایم گام‌های بلندی برداریم ولی متأسفانه وضعیت اشتغال الان در کشور اصلاً مساعد نیست. وقتی بخش خصوصی در کارخانه‌هایش را می‌بندد و افراد سالم را بیرون می‌کند نمی‌توانیم برای افراد دارای معلولیت چشم‌انداز معجزه داشته باشیم. بیکاری در کشور بالا می‌رود و طبیعی است که همان شرایطی که برای عموم جامعه وجود دارد مثل گسترش سطح فقر و تعمیق فقر، اکثریت افراد دارای معلولیت را که خیلی‌هایشان از خانواده‌های پایین‌دست‌اند در برمی‌گیرد. در نتیجه تلاش و برنامه‌ریزی و راه همین است ولی در شرایط سخت کشور نمی‌توانیم طلب معجزه کنیم. باید نرخ متوسط کار در جامعه بالا بیاید که به اتکای آن نرخ متوسط کار در میان افراد دارای معلولیت هم بالا بیاید. باید بخش خصوصی به دنبال نیرو باشد حالا ما نیروی دارای معلولیت را آموزش دهیم و توانمند کنیم که وقتی بخش خصوصی نیاز دارد در دسترسش باشد و با توجه به تشویق‌هایی که در زمینه‌های مختلف پیش‌بینی‌شده این انگیزه را پیدا کند که نیروی کار دارای معلولیت را جذب کند. بنابراین جهت ما روشن است و باید در همین مسیر حرکت کرد. همان‌طور که گفتم آموزش‌های فنی حرفه‌ای ما اصلاً خوب نیست. سازمان فنی حرفه‌ای هنوز خیلی به این عرصه ورود پیدا نکرده و این یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های ماست. ولی حالا برای اولین بار قانون گذاشتیم که سازمان را پای کار بیاوریم و آموزش‌های فنی حرفه‌ای را توسعه دهیم و قانون را هرچه کامل‌تر اجرا کنیم تا بتوانیم گام برداریم ولی واقعیت این است که شرایط کشور مساعد نیست.

برای زنان دارای معلولیت چه؟ اگر بخواهیم کاری کنیم که آن‌ها هم حداقل به اندازه مردان دارای معلولیت وارد بازار کار شوند؟

– باید برای زنان دارای معلولیت برنامه‌های تبعیض مثبت تعریف کنیم. به نظر من یکی از بزرگ‌ترین نقایص ان‌جی‌اوهای معلولان در ایران همین است. حتی خود ان‌جی‌اوهای معلولان هم خیلی به زن‌ها بها نداده‌اند. اینجا بحث همان تفاوت است. الان با فلان ان‌جی‌او صحبت کنید می‌گوید برنامه ما شامل همه است. اما زنان ما محرومیت بیشتری دارند. ما چه برنامه‌هایی برای حمایت از اشتغال زنان دارای معلولیت داریم؟ متأسفانه نه وزارت تعاون در این زمینه گام‌های جدی برداشته که یک بخشی را اختصاص دهد به توسعه زنان دارای معلولیت و نه ان‌جی‌اوها. باید شناسایی کنیم که زنان دارای معلولیت روستایی چه کارهایی می‌توانند انجام دهند. در بخش صنعت چه کار می‌توانیم بکنیم؟ در بخش مشاغل خانگی چه کار می‌توانیم بکنیم؟ در خوداشتغالی چه کار می‌توانیم بکنیم؟ زنان باید به‌طور ویژه دیده شوند. باید سرمایه‌گذاری اجتماعی که در بخش زنان انجام می‌دهیم نرخ بالاتری نسبت به مردان داشته باشد تا بتواند محرومیت آن‌ها را جبران کند. ولی این سرمایه‌گذاری وجود ندارد و به نظر من ضعف عمده‌ای در این زمینه هم در خود ان‌جی‌اوها و هم در برنامه‌ریزی دولتی وجود دارد. زنان به عنوان گروهی که محروم‌ترند و باید خاص‌تر حمایت شوند دیده نمی‌شوند.

بحث زنان روستایی مطرح شد. در همه این بحث‌هایی که داشتیم آن محرومیت‌ها و محدودیت‌هایی که ممکن است افراد دارای معلولیت روستایی نسبت به افراد دارای معلولیت شهری بیشتر داشته باشند چه چیزهایی است؟

– همه‌چیز. از مناسب‌سازی و دسترس‌پذیری گرفته که اصلاً وضعیت خوبی در روستاها ندارد تا بحث موانع فرهنگی و مقاومت‌های فرهنگی که در روستاها وجود دارد، تحقیری که بر روی معلولیت وجود دارد، ادبیات نامناسب و میزان به چشم آمدن ناتوانی فرد دارای معلولیت در مقایسه با شهر. در یک محیط صنعتی و تخصصی اگر فرد دارای معلولیت متخصص باشد معلولیتش دیده نمی‌شود. من در این موسسه مدیرمسئول یک روزنامه‌ام مثل بقیه مدیرمسئول‌ها اما چون در روستا عمده کارها بر اساس کشاورزی و دام‌پروری است ضعف فرد دارای معلولیت برجسته‌تر است چون افراد دارای معلولیت در آن مجموعه ناکاراترند. در نتیجه هم خودشان محرومیت بیشتری حس می‌کنند هم محرومیت بیشتری بهشان تحمیل می‌شود. در روستایی که انتظار از زن به‌جز انجام کارهای خانه، دوشیدن شیر و مرغداری و… نیست تکلیف یک زن دارای معلولیت روشن است. این زن چقدر قدرت انتخاب شدن دارد؟ انتخاب کردن که اصلاً بماند. چقدر ممکن است یک مرد روستایی یک زن سالم را ول کند برود سراغ یک زن دارای معلولیت؟ طبیعی است که همه این‌ها یعنی محرومیت. شما باید از ازدواج محروم باشی، در خانه بمانی انواع و اقسام فشارهای روحی را تحمل بکنی. طبعاً فشارها خیلی بیشتر از شهر است.

این برنامه‌ریزی‌هایی که برای افراد دارای معلولیت می‌شود و قرار است بشود برای روستاها هم برنامه‌ریزی خاصی دارد؟

– سازمان بهزیستی می‌گوید من CBR دارم یعنی Community based rehabilitation دارم که بر اساس جامعه کار می‌کنم و دارم برای روستاها هم کار می‌کنم اما من به‌عنوان یک فعال ان‌جی‌اویی خیلی اطلاعاتی ندارم که در روستاهای ما چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. آیا واقعاً افراد دارای معلولیت در روستاهای ما آموزش می‌بینند؟

 

 

برای دانلود نسخه کامل فصل‌نامه دستادست درباره معلولیت و جامعه کلیک کنید

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.