معرفی کتاب «زنان کارآفرین؛ کسب و کارهای خُرد و بخش غیررسمی در ایران»

معرفی کتاب «زنان کارآفرین؛ کسب و کارهای خُرد و بخش غیررسمی در ایران»

 

فروغ عزیزی

پژوهش در زمینه اشتغال غیررسمی زنان در ایران ‌کمتر مورد علاقه پژوهشگران حوزه های اجتماعی و اقتصادی بوده و با وجود حضور کم تعداد و با نرخ تقریبا ثابت زنان در بازار کار رسمی همچنان بیشتر پژوهش‌ها در این زمینه معطوف به اشتغال رسمی است. این مسئله نه تنها در ایران که در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به درستی مورد بررسی قرار نگرفته است در نتیجه انتشار پژوهش‌هایی همچون کتاب «زنان کارآفرین، کسب و کارهای خرد و بخش غیررسمی در ایران» بسیار اهمیت دارد.

این کتاب نوشته رکسانا بهرامی‌تاش، ترجمه‎ای از کتاب Gender and Entrepreneurship in Iran : Microenterprise and the Informal Sector که در سال ۲۰۱۳ چاپ شده است. کتاب در پنج بخش، پیشگفتار و نتیجه گیری نوشته شده که در سه بخش نخست به مباحث نظری پرداخته می‌شود و در بخش های بعدی داده‌های پژوهش خود را ارائه می‌کند.

نویسنده در پیشگفتار هدف اصلی کتاب را آشکار کردن اقتصاد نامرئی می‌داند و بررسی این امر که آیا زنان کم‌درآمد که در بخش غیررسمی به عنوان کارافرینان خرد فعالیت می‌کنند به لحاظ مالی توانمند می‌شوند یا همانطور که اکثر متون مربوطه مطرح می‌کنند مورد بهره‌کشی قرار می‌گیرند. او با این هدف به گفتمان توسعه و شرق شناسی ضمنی و صریح این گفتمان به ویژه در رابطه با جهان اسلام اشاره می‌کند و از  قول اسکوبار[۱] نقل می‌کند که توسعه به مثابه یک گفتمان با سایر گفتمان‌های استعماری مانند شرق‌شناسی همخوانی بسیار دارد. همچون شرق‌شناسی که به مانند نهاد شرق را تعریف می‌کند، توسعه نیز به تعریف ناهنجاری‌ها (فقر،‌ مردمان دچار سو‌ءتغذیه، بیسوادان، بی‌خانمانان و … ) می‌پردازد و با استفاده از مرجع قرار دادن غرب، به دنبال حل این مسائل است. اسکوبار معتقد است که تفکر انتقادی می‌تواند در مورد قدرتی که گفتمان را تشکیل می‌دهد آگاهی اجتماعی به وجود آورد و می‌تواند به جوامع کمک کند تا از توسعه به سوی حوزه‌ای دیگر حرکت کنند. نویسنده معتقد است با بهره گرفتن از این نقد در این کتاب زنان را نه عنوان قربانی که به عنوان فاعل می‌بیند و به دنبال مقاومت در برابر مجموعه‌ای از کانون‌های دانش است از دولت تا خانواده.

او به جایگاه خود به عنوان محقق دانشگاهی در جهان اول و به نقدهایی که به این موقعیت در تحقیقات اجتماعی می‌شود اشاره می‌کند و پیشنهاد می‌دهد محققان مشارکت در جرم خود را بپذیرند زیرا هیچ راهی برای خروج و یا از بین بردن اولویت‌های شخصی وجود ندارد در عوض باید آموخت که از پایین شروع کرد و از تمایل به آموزش دادن، بسیج کردن، سخنرانی یا روشنگری خودداری کرد زیر این ها موانع ساختاری میل به برتری و سلطه هستند.

تاکید کتاب بر شاخص‌هایی مانند انواع و ویژگی‌های کار غیررسمی است: موقت، خودمدار، مقیاس کوچک و مبتنی بر خانه، بدون بیمه یا مزایای اشتغال. تمرکز بر خانواده‌های کم‌درامد است و نه صرفا زنان. چنانچه نویسنده می‌گوید: «این کتاب با نگاه به زنان آغاز شد زیرا یک بازار کار کاملا تفکیک شده به لحاظ جنسی وجود دارد اما همانطور که این پژوهش میدانی پیش رفت لزوم بررسی مردان در این بخش نیز به جزء مهمی از تحقیقات تبدیل شد در نتیجه مردان هم در این پژوهش میدانی گنجانده شدند تا ماهیت کار زنان و تفاوت آن با کار مردان شاغل در این بخش روشن شود.» (صفحه ۷۷)

فصل اول کتاب با عنوان «زنان دیگر و اقتصاد دیگر» به بررسی مفهوم سرمایه اجتماعی و تاثیر آن در توانمندی اقتصادی می‌پردازد. سرمایه اجتماعی به مثابه نهادها، روابط، نگرش‌ها و ارزش‌هایی که بر تعامل بین مردم حاکم هستند و به توسعه اقتصادی اجتماعی کمک می‌کنند، مولفه‌ای واجد اهمیت برای وام‌های اعتباری خرد هستند. نویسنده با انتقاد از شیوه‌ای که از سرمایه اجتماعی در ادبیات توسعه استفاده می‌شود، آن را چاره‌ای موقت برای جایگزینی دولت و در نتیجه تسهیل سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی و جهانی سازی می‌داند. در نتیجه در ادبیات توسعه سرمایه اجتماعی می‌تواند در قالب اعتبارات خرد به مثابه ابزاری برای مقابله با فقر به کار گرفته شود. چیزی که تغییری در ساختار اجتماعی نمی‌دهد بلکه هدف نهایی حفظ آن است.

در فصل دوم با عنوان زنان، کارافرینی خرد و اقتصاد غیررسمی به تعریف مفاهیم و داده‌های پژوهشی‎ای که تا کنون در این زمینه در کشورهای خاورمیانه و افریقایی و (مصر و ترکیه) همچنین ایران انجام شده می‌پردازد.

او از دو رویکرد در جنسیت، ‌کارافرینی خرد و بخش غیررسمی سخن به میان می‌آورد. بخشی از نظریه‌پردازان نگاه مثبتی به آن دارند و استدلال می‌کنند ترکیب خانه‌داری و اشتغال برای بسیاری از زنانی که کار خانگی انجام می‌دهد یاری رسان است و سیاست و قانون کار باید از زنانی که در این بخش حضور دارند حمایت کند. «اغلب اوقات تنها دسترسی زنان به درآمد شخصی از طریق کار در خانه صورت می‌پذیرد و اگرچه آمارهای جهانی قابل اتکا نیستند اما طبق همان آمارها نیروی کار زنان شاغل در خانه ۵۰ تا ۷۰ درصد از کل نیروی کار را تشکیل می‌دهد . افزایش حمایت از زنانی که مشاغل خانگی دارند به سازمان‌های کارگری کمک می‌کند تا نیازهای زنان در اقتصاد غیررسمی را درک کنند و همچنین تصویری حقیقی از تعداد کار در بخش غیررسمی که به سبب هنجارهای جنسیتی ناپیدا هستند را به دست دهند.» (صفحه ۸۹) منتقدان به این نگاه بر این تاکید می‌کنند که انجام دادن کار در خانه یک انتخاب برای زنان نیست بلکه تحمیلی است از سوی هنجارهای قدرتمند موجود و این اشکال کار زنانه به اموری محدود می‌شوند که کم ارزش هستند و مزدشان به مراتب کمتر از کارهای مردانه است.  به این ترتیب شکاف جنسیتی در این زمینه بیشتر و بیشتر خواهد شد.

کتاب به این نکته اشاره دارد که در بررسی بخش غیررسمی چه در ایران و چه در کشورهای دیگر خاورمیانه و آفریقا (در اینجا ترکیه و مصر) مشکلاتی وجود دارد. یکی از مهمترین مشکلات کم شماری و عدم گزارش دهی است. شرکت‌های خصوصی برای فرار از مالیات و بیمه کارگران خود را گزارش نمی‌دهند. از انجا که زنان اغلب کارهایشان را در حوزه خصوصی انجام می‌دهند به راحتی و بیشتر از مردان نادیده گرفته می‌شوند. علاوه بر این همپوشانی برخی مشاغلی که زنان در خانه انجام می‌دهند با کار خانگی‌شان باعث می‌شود که آن را به عنوان شغل گزارش ندهند. گرچه این نامرئی سازی در مشاغل غیررسمی به عوامل دیگری نظیر طبقه، تحصیلات اجتماعی و وضعیت زناشویی نیز مرتبط است.

در فصل سوم کتاب گزارشی از بخش رسمی اشتغال زنان ایران از زمان صنعتی شدن ارائه می‌شود. نویسنده نقش مدرنیزاسیون را بر اشتغال از ابتدای قرن حاضر با پهلوی اول و پهلوی دوم پی می‌گیرد و بر انقلاب سفید به عنوان اتفاقی که بر اشتغال زنان تاثیر گذاشت تاکید می‌کند. با انقلاب سفید بخش کشاورزی دگرگون شد و اشتغال در مناطق روستایی کاهش چشمگیری داشت و از میزان اشتغال زنان که  پیش از آن بخش عمده ‌آن کار کشاورزی بود، کاسته شد. از یک سو شیوه‌های توزیع زمین در انقلاب سفید بسیار مردانه بود و زمین بین مردان تقسیم شد و زنان یا کارگران مزدی بودند یا نیروی کار نامرئی. از سوی دیگر تجاری کردن سرمایه‌دارانه کشاورزی چون در آن کنترل ابزارآلات کشاورزی و صنعتی کردن کشاورزی با مردان بود، کنترل زنان بر منابع اقتصادی را تضعیف کرد. نتیجه به حاشیه راندن نیروی کار زنان بود. اما به شکل همزمان اقتصاد تولیدی رو به گسترش، فرصت‌های شغلی دیگری را به جز کار کشاورزی، برای زنان ایجاد کرد. در واقع بخشی از زنان وارد سیستم بوروکراتیک دوران پهلوی دوم شدند. همین طور نیروی کار زنان به دلیل تحصیلات تخصصی‌تر شد.

بعد از انقلاب ۵۷ میزان اشتغال زنان طبقه متوسط و بالا کاهش پیدا می‌کند اما از نظر نویسنده  نقش اسلامی شدن در کاهش نیروی کار زنان بعد از انقلاب زیاد نیست. او  بیشترین کاهش اشتغال زنان بعد از انقلاب سفید و انقلاب اسلامی را به کاهش اشتغال زنان در مناطق روستایی و بخش کشاورزی مرتبط می‌داند و فرق بین این دو دوره را در تحریم‌ها و جدا شدن اقتصاد ایران از اقتصاد جهانی می‌داند. به عنوان مثال تحریم‌ها باعث کاهش فروش فرش، و این امر باعث کاهش اشتغال زنان در این بخش شد.

اما به طور کلی بعد از انقلاب نرخ بیکاری زنان در مناطق شهری افزایش زیادی پیدا کرده است. در سال ۶۵ احتمال حضور زنان در نیروی کار بیکار ۲.۱ برابر مردان در همین شرایط بود. در سال ۸۵ این مقدار ۲.۳ برابر شد. بعد از دهه ۶۰ درصد زنان به عنوان کارفرما و رئیس در بخش خصوصی بیشتر شدند، میزان تحصیلات آنها بالاتر رفت و نیروی کار تخصصی‌تری شدند. در واقع کیفیت نیروی کار زنان تغییر کرد.

فصل چهارم بدنه اصلی این کتاب را تشکیل می‌دهد. در این فصل نویسنده داده‌های کمی و کیفی خود را درباره پروژه‌ای که در شهر تهران انجام داده طرح و تحلیل می‌کند. او فرضیه‌هایی در ابتدای فصل مطرح می‌کند که در بدنه کار تایید شده اند. فرضیه‌ها شامل موارد زیر است:

«زنان به دلیل عدم دسترسی به بخش رسمی وارد این بخش از اقتصاد می‌شوند؛ اشتغال در بخش غیررسمی جزئی ضروری از شبکه تامین اجتماعی آنهاست؛ اشتغال در بخش غیررسمی از سوی شبکه خانواده و خویشاوندان پشتیبانی می‌شود که فرصت‌های شغلی و همچنین دسترسی به بازارها را فراهم می‌کند؛ تفکیک جنسی، باب برخی از فرصت‌های اقتصادی را بسته است در حالی که فرصت‌های دیگری در فضاهای کاملا زنانه ایجاد کرده است؛  مشخصه شرایط کار در بخش غیررسمی با ساعات طولانی، دستمزد کم و نبود بیمه بیکاری یا سایر مزایای کاری است؛ زنانی که فضای کاری‌شان نزدیک به خانه است، بیشتر از کسانی که دور از محل زندگی خود کار می‌کنند، از حمایت شبکه اجتماعی‌شان برخوردار می‌شوند؛ بخش غیررسمی شامل مبادله کالاها و خدماتی است که در اقتصاد نقدی جای نمی‌گیرد (با اینحال، این امر سنجش دقیق ندارد بلکه تنها به واسطه مشاهده این گونه نتیجه‌گیری شده است)؛ دستفروشان خیابانی کمترین امنیت را دارند، به ویژه هنگامی که در مناطقی خارج از محله خود کار می‌کنند؛ به دلیل نقش‌های باروری و خانه‌داری، برخی از زنان بخش غیررسمی را ترجیح می‌دهند، زیرا ساعت‌ها و شرایط کاری منعطف‌تری در اختیار آنها قرار می‌دهد، در برخی موارد به شخص اجازه می‌دهد از خانه کار خود را انجام دهد (این مورد در کسب و کارهای خانگی صادق‌تر است)؛ برخی از زنان از وام‌های دوره‌ای قرض‌الحسنه‌ای بدون بهره استفاده می‌کنند که به عنوان بخشی از شبکه تامین اجتماعی آنها عمل می‌کند؛ و کار در بخش غیررسمی می‌تواند امکان رهبری بر یک جمع را فراهم کند و نقش‌های اجتماعی زنان را در جامعه خود افزایش دهد.» (صفحه ۱۴۹)

در این تحقیق تعداد زنان مجرد بیشتر از متاهل بوده است. به نظر نویسنده کار در یک شغل کم درآمد، بدون امنیت و با ساعات طولانی چیزی نیست که خیلی مطلوب زنانی باشد که کار همسرداری و مادری را هم به عهده دارند. اما زنان مجرد برای حفظ استقلال و منفعت شخصی خود این کار را انجام می‌دهند. با این وجود نویسنده معتقد است که نمی‌توان این را به کل اشتغال غیررسمی تعمیم داد و گفت تعداد زنان متاهل کمتر است. مصاحبه‌های عمیق در حین تحقیق نشان داده که زنان زیادی از افسردگی رنج می‌برند و نیمی از زنان متاهل اظهار کرده‌اند که کار بیرون از خانه باعث کاسته شدن از میزان کارشان درون خانه نمی‌شود. عده زیادی‌شان ترجیح می‌دادند در خانه کار کنند تا بتوانند از فرزندان خود مراقبت کنند.

در فصل پنجم نویسنده زنان و مردان شاغل غیررسمی را با هم مقایسه می‌کند. یکی از نکات مهمی که در این فصل مطرح می‌شود این است که زنان در بخش غیررسمی هم نه تنها برای مشاغل پردرآمد که حتی برای مشاغل کم درآمد، باید تحصیلات و مهارت بیشتری نسبت به مردان داشته باشند.

کتاب با بررسی چند نمونه از کارآفرینی و تعاونی در بخش نتیجه گیری به پایان می‌رسد.

کتاب با وجود اینکه در شهر تهران به بررسی مشاغل غیررسمی می‌پردازد بخش مهمی از کارگران غیررسمی افغانستانی را حذف می‌کند. گرچه در بررسی اشتغال مردان به این امر اشاره می‌کند که عده زیادی از کارگران بخش ساختمانی مهاجران افغانستانی هستند و نویسنده نتوانسته چندان اطلاعاتی از آنها به دست بیاورد اما در بخش زنان جز در یک مورد زنان سرپرست خانوار به موردی اشاره نمی‌کند.

در فصل آخر که عنوان نتیجه‌گیری دارد به معرفی نمونه‌ها و اشکال مختلفی از کارآفرینی در شهرها و مناطق مختلف پرداخته شده است، نمونه‌هایی مانند تعاونی‌ها، کارآفرینی‌های اجتماعی و… و وعده انتشار پژوهش های دیگری در این زمینه را می‌دهد.

کتاب زنان کارآفرین، کسب و کارهای خرد و بخش غیررسمی در ایران در سال ۱۳۹۹، با ترجمه مهشید کریمایی توسط انتشارات شیرازه منتشر شده است.

 

دانلود نسخه کامل و پی‌دی‌اف شماره هشتم فصل‌نامه دستادست

[۱] Escobar Latapi

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.