فائزه درخشانی
همه ما کم و بیش درباره گرم شدن زمین، ریزگردها، بحران آب و… شنیدهایم و همه می دانیم بحرانهای محیط زیستی خیلی بیشتر از اینها هستند، بحران زبالههایی که تجزیه نمیشوند، بحران از بین رفتن گونههای گیاهی و جانوری، بحران فرسایش خاک، نابودی جنگلها و… همه مردم جهان از وجود این بحرانها باخبرند. دانشمندان و نهادهای علمی و بینالمللی با همراهی فعالان محیط زیست سعی میکنند با توافقنامههایی همچون توافق پاریس در این روند خلل ایجاد کنند، اما موفق نیستند. دلیلش واضح است چون دولتها در بهترین حالت تعهدات توافقنامهها را بسیار سبکتر از چیزی مینویسند که در عمل لازم است و در بدترین حالت مثل ترامپ از توافق کنار میکشند. درون کشورها و شهرها، و بین مردم هم همین قضیه برقرار است. خیلیها از وقوع بحران صحبت میکنند، با حسرت درباره روزگاران پر برف و باران گذشته و نبود بارندگی در این روزها سخن میگویند، اما این بحران موجب اقدام عملی نمیشود.
کمی به عقب برگردیم، به انقلاب صنعتی، به روزگارانی که بشر در آستانه مسیر غلبه بر طبیعت قرار داشت. قرنها مقهور طبیعت بودیم و ناگهان توان غلبه بر آن را پیدا کردیم. علم به یاریمان آمده بود تا از تمام عناصر طبیعت حداکثر استفاده را ببریم. هر دولت، شهر و فردی که میتوانست با کمک تکنولوژی طبیعت را بیشتر در اختیار بگیرد و از آن بیشتر استفاده کند، در مسابقه پیشرفت و کسب سود جلوتر از بقیه بود. هدف زندگی، کار، و هدف کار، کسب سود بود. اصول و ارزشهای اخلاقی جایی در این سیستم اقتصادی نداشتند، بهرهوری بود که حرف اول را میزد. اگر این شیوه نگریستن به زندگی و جهان روزگاری به عرصه کار محدود بود، بعدها در کل زندگی جریان پیدا کرد و همراه با صادر شدن تکنولوژی به اقصی نقاط جهان رفت. دیر و زود داشت، اما سوخت و سوز نه.
پس به جهانی رسیدیم که در آن هر انسان و شهر و دولتی برای نفع شخصی خودش، با خیالی راحت از آب، هوا، خاک و… به هر نحوی استفاده کرده و حتی آنها را آلوده میکند. هیچکس هم حاضر نیست از میزان مصرف خود از منابع حیاتی و مشترک تمام انسانها بکاهد، چون ممکن است بقیه این کار را نکنند و از بقیه عقب بماند. گرت هاردین در سال ۱۹۶۸ برای اولین بار از این تراژدی سخن گفت، تراژدی مشاعات (مُشاعات یا منابع مشترک به چیزهایی همچون آب، دریا، هوا، جنگل و… میگویند که دارایی شخص خاصی نیستند و متعلق به کل بشرند).
و اوضاع در حال حاضر به مراتب بدتر از آن زمان است. در سال ۲۰۱۸ گروه “رد پای جهانی”[۱] روز اول آگوست (۱۰ مرداد) را روز مقروض بودن به زمین اعلام کردند. یعنی در پایان ماه هفتم سال، بشر به اندازهای که طبیعت قادر به بازتولید آن بود از منابع زمین استفاده کرده و در تمام ۵ ماه باقیمانده از سال (میلادی) در حال آسیب رساندن به طبیعت و منافع نسلهای آینده از این طریق خواهد بود. این وضع در کشورهای پیشرفته دنیا به مراتب بدتر از کشورهای در حال توسعه است. در واقع اگر با اندازهگیری میانگین مصرف مردم جهان به ۱.۷ کره زمین نیاز داریم تا جوابگوی این شکل از زندگی باشد، در صورتی که مردم جهان با الگوی مردم آمریکا زندگی کنند، اوضاع به مراتب وخیمتر میشود و به ۸.۴ کره زمین نیاز خواهیم داشت تا پاسخگوی این حجم از مصرفگرایی باشد.[۲]
تحلیلها و راه حلهای کاملا متفاوتی برای این قضیه ارائه میشود اما مسلم است بیش از هر زمانی به تغییر نگاه و رویکردها نیاز است. دولتها، و کمپانیهای بزرگ و البته تک تک انسانها، باید رفتار مسئولانهای در برابر زمین در پیش بگیرند. قوانینی که مصرف منابع طبیعی را کنترل کنند لازمند، اما کافی نیستند، تا وقتی تعریف انسان موجودی باشد که به دنبال حداکثر کردن سود فردی خویش است و تا وقتی این شیوه زندگی پاداش اجتماعی و انسانی دریافت کند، اوضاع واقعا تغییر نمیکند. در واقع ما به شبکهای از تغییرات درهم تنیده نیاز داریم که همزمان لازم و ملزوم همدیگرند.
اوضاع پیچیده، و تغییرات لازم عظیمتر از آن هستند که یک راهحل داشته باشند یا بتوان با کمک سازمانهای غیردولتی یا کارآفرینیهای اجتماعی کاری برای حل آنها کرد اما نمیتوان از فعالیت باز ایستاد. ما در این شماره به برخی تلاشهای جهانی از سوی نهادهای غیردولتی و سازمانهای تجارت عادلانه میپردازیم؛ مثالهای مرتبط با اجاقهای زیستی یا تامین برق با سلولهای خورشیدی را در این شماره خواهید خواند.
نوآوری اجتماعی در چنین جایی معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند. با فکر کردن به اینکه ما چکار میتوانیم بکنیم که هم از محیط زیست محافظت کنیم، هم به حل یک مشکل اجتماعی یاری برسانیم؛ و این اتفاق نمیافتد مگر وقتی که چیزهایی برایمان مهمتر از کسب سود باشند.[۳]
[۱] یک گروه بینالمللی از متفکران و متخصصان محیط زیست
[۲] برای دیدن اطلاعات بیشتر درباره این روز به این سایت مراجعه کنید: https://www.overshootday.org
[۳] کسب و کارهایی که با عنوان اجتماعی شکل میگیرند، اما به دنبال منفعت خودشان هستند، نه تنها به سرمایه اجتماعی یک جامعه آسیب میزنند، بلکه در عمل هم نمیتوانند کارشان را به درستی انجام دهند و لاجرم در یکی از حیطههای اجتماعی، یا محیط زیستی به جامعه و مردم آسیب میزنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.