زنان و فقر

زنان و فقر

 

نوشته گیتا رائو گوئتا

ترجمه و بازنویسی سپیده شهبازی

عکس: زنان اکثریت فقیر را تشکیل می‌دهند و اغلب میان فقرا از فقیرترین‌ها هستند. زنی که نوه‌اش را در خانه‌اش نزدیک کاستلی در چاکو آرژانتین[۱] در آغوش گرفته است.

زنان اکثریت فقیران را تشکیل می‌دهند و اغلب میان فقرا از فقیرترین‌ها هستند. نابرابری و مشکلاتی که به دلیل زن بودن با آن روبرو هستند تجربه آنها از فقر را با مردان متفاوت می‌کند، آسیب‌پذیری‌شان را افزایش می‌دهد و بیرون آمدن از فقر را برای آنها چالش‌برانگیزتر می‌کند. به تعبیر دیگر، فقر تجربه‌ای جنسیتی است که شناسایی آن، نیازمند تحلیل جنسیتی هنجارها و ارزش‌ها، تقسیم سرمایه‌ها، مسئولیت و کار و پویایی قدرت و کنترل بین زن و مرد در خانواده‌های فقیر است.

در بیشتر جوامع، هنجارهای جنسیتی، نقش زنان را در خانه به عنوان مادر و مراقب، و نقش مردان را به عنوان مسئول فعالیت‌های بیرون از خانه محدود می‌کنند. این هنجارها سیاست‌های سازمانی و قوانینی را که باعث دسترسی زنان و مردان به منابع مولد مانند آموزش، کار، زمین و اعتبار می‌شود، تحت تاثیر قرار می‌دهند. شواهد فزاینده‌ای در نقاط مختلف جهان وجود دارد که نشان می‌دهد زنان و دختران در مقایسه با مردان و پسران به این منابع مولد ارزشمند دسترسی کمتری دارند. همچنین شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد مسئولیت‌های زنان و چالش‌هایی که آنها در خانواده‌ها و جوامع فقیر با آن روبرویند با مردان متفاوت است. نابرابری مداوم جنسیتی و تفاوت بین نقش‌های زنان و مردان، علت‌ها، تجربه‌ها و نتایج فقر زنان را به طور گسترده تحت تاثیر قرار می‌دهد. سیاست‌ها و برنامه‌ها برای کاهش فقر باید به نابرابری جنسیتی و تفاوت‌های جنسیتی توجه کند تا بتواند به طور موثر نیازها و محدودیت‌های فقر برای هم زنان و هم مردان را نشان دهد.

تجربه زنان از فقر

دختران و زنان در خانواده‌های فقیر سهم نابرابری از کار و مسئولیت تغذیه و مراقبت از اعضای خانواده را بدون مزد به عهده دارند. برای مثال در خانواده‌های فقیر روستایی، کار زنان فعالیت‌هایی مانند جمع‌آوری هیزم، آب و علوفه، مراقبت از چهارپایان و کشاورزی برای گذران زندگی است. بهره‌کشی از کار زنان و صرف وقت زیاد برای این کارها باعث «فقر زمانی» در زندگی زنان می‌شوند و انتخاب زنان فقیر را برای انتخاب راه‌های درآمدزایی پربازده‌تر بسیار محدود می‌کنند.

در تقابل با سختی انتخاب برای اختصاص وقت به کارهای مختلف، زنان در خانواده‌های فقیر اغلب سلامت و تغذیه‌شان را قربانی می‌کنند یا آموزش خود یا دخترشان، با انتظار اینکه از خواهر برادرهایشان مواظبت کنند یا در کارهای خانه کمک کنند، تحت تاثیر قرار می‌گیرد. این تنها تکه‌ای از الگوی تبعیض جنسیتی در تقسیم منابع در خانواده‌های فقیر است. شواهد نشان می‌دهند فاصله جنسیتی در تغذیه، تحصیلات و سلامت در خانواده‌های فقیرتر بیشتر است. این کمبود سرمایه‌گذاری بر سرمایه انسانی دختران باعث تداوم نابرابری می‌شود، این چرخه‌ای است بین نسلی از فقر و تبعیض که مسئول قسمتی از طبیعت سرسخت فقر است.

چرا بر فقر زنان تمرکز می‌کنیم؟

تمرکز بر زنان فقیر به صورت جداگانه، تلاشی است برای کاهش فقری که به دلیل ضرورت کار با مزد و بی‌مزد زنان برای بقای خانواده فقیر توجیه شده است.

زنان فعالان اقتصادی هستند: آنها برای خانواده غذا تولید می‌کنند، مراقبین اصلی کودکان، بیماران و سالمندان هستند، و درآمد و کار آنها صرف تحصیل، سلامت و تندرستی کودکان می‌شود. در واقع شواهد غیرقابل انکاری بر اساس مطالعات متعدد که در دهه ۱۹۸۰ انجام شده نشان می‌دهد، مادرها معمولا درآمدشان را صرف غذا و سلامت فرزندان می‌کنند که در تقابل شدید با مردان است که سهم بالاتری از درآمدشان را به نیازهای شخصی اختصاص می‌دهند. مطالعه‌ای در برزیل نشان داد که تاثیر مثبت احتمال اینکه کودکی در شهرهای برزیل زنده بماند، تقریبا هنگامی که درآمد خانواده به وسیله زن کنترل می‌شود، ۲۰ برابر بیشتر از زمانی است که این کار توسط مرد انجام شود.[۲]

هنوز زنان با محدودیت‌های بزرگی در افزایش بهره‌وری‌شان مواجه‌اند. آنها اغلب به سرمایه مولد یا بازاری برای کالاهایشان دسترسی ندارند. تنها ۱۵ درصد زمین‌های جهان را در اختیار دارند در حالی که ساعات بیشتری نسبت به مردان کار می‌کنند و حقوق کمتری می‌گیرند و در بازار کار غیررسمی، شغل‌های فصلی، کارهای زیان‌آور و خارج از استاندارد‌های کار فعالیت بیشتری دارند.

علیرغم اینها، سیاست‌ها و برنامه‌ها که براساس تفکرات مرسوم خانواده که در آن مرد نان‌آور و زن و کودکان وابسته‌اند، اغلب مردان را برای استفاده از منابع و خدمات مولد هدف قرار می‌دهند. چنین رویکردی فاصله بهره‌وری بر اساس جنسیت را گسترده‌تر می‌کند، موقعیت اقتصادی زنان را به طور منفی تحت تاثیر قرار می‌دهد و برای کاهش فقر کار چندانی انجام نمی‌دهد. اشاره کردن به این سوگیری‌های جنسیتی و نابرابری‌ها با سرمایه‌گذاری عامدانه بر زنان به عنوان نماینده‌های اقتصادی، و اجرای آن بر اساس چهارچوبی از حقوق که از دسترسی و کنترل زنان بر منابع مهم به عنوان قسمتی از حق آنها به عنوان شهروند اطمینان حاصل کند، راهبردی موثر برای کاهش فقر است.

کارآفرینی اجتماعی را نیز می‌توان به عنوان راهی برای توانمندی اقتصادی و اجتماعی زنان مورد بحث قرار داد. دو رویکرد معروف در این زمینه عبارتند از: اعتبار خرد و تعاونی‌های تجاری کوچک. [البته به رویکرد فعلی اعتبارات خرد نقدهای بسیاری وارد شده و روش‌های جایگزین جدیدی برای آن پیشنهاد شده‌اند. م] مثالی از رویکرد مالی خرد «بانک مالی خرد کشف» است که به وسیله «روشنه ظفر» در سال ۱۹۹۶ در پاکستان تاسیس شده است. در سال ۲۰۰۹، «کشف» ۱۴۱۹۲ وام گیرنده فعال، ۳.۸ میلیون سپرده، و ۴۲۰۷۳ سپرده گذار را شامل می‌شد. «کُموکاپ» هم سازمانی است که در منطقه لاپاز در هندوراس شکل گرفت، و نمونه‌ای برای رویکرد تعاونی است. برنامه‌ای که به زنان رشد و فروش دانه‌های قهوه را به عنوان راهی برای به دست آوردن استقلال مالی و رهایی از خشونت خانگی آموزش داد.

کمک به زنان برای افزایش نقش اقتصادیشان به آنها فرصتی برای مبارزه با فقر و رسیدن به استقلال می بخشد.

 

[۱] Castelli, Chaco, Argentina

[۲] Quisumbing et al., 1995

 

 

دانلود شماره سوم فصل‌نامه دستادست به شکل کامل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.