فائزه درخشانی
در این شماره مطالب زیادی درباره کار رسمی و غیررسمی، کار ناامن، زنانه شدن فقر، کارآفرینیهای اجتماعی برای مقابله با این مشکل و… خواهید خواند. اما سوال اصلی این است: چرا زنان بیشتر از مردان به این بخش رانده میشوند؟
بخش غیررسمی اقتصاد حیطه فعالیتهای خارج از شمول نظارت دولت و قوانین مالیاتی است. در نتیجه کارکنان این بخش از شمول قوانین مربوط به بیمه، دریافت حداقل حقوق، رعایت اصول ایمنی و… خارج می شوند.[۱] از دهه ۵۰ شمسی به این سو میزان اشتغال زنان در بخش رسمی اقتصاد از چیزی نزدیک به ۱۴ درصد فراتر نرفته است و همچنان زنان زیادی در بخش غیررسمی مشغول به کارند. چرا؟
کار خانگی و مراقبت
زنان مسئول اصلی انجام کارهای خانه و بزرگ کردن کودکان هستند. همچنین مسئول اصلی مراقبت از تمام اعضای خانواده هنگام بیماری یا بروز مشکلات دیگر هم محسوب میشوند. اگر سرکی به خانوادههای دور و اطراف خود بکشید میبینید که بیشتر مردان نهایتا در انجام بعضی از کارهای خانه به زنان «کمک» میکنند، نه اینکه خود را در قبال انجام این کارها «مسئول» بدانند. این مساله، کار پارهوقت و غیررسمی را تبدیل به یک گزینه برای زنان میکند. کار پارهوقت جایی برای پیشرفت، یادگیری و ترقی ندارد، اما به زنان اجازه میدهد در عین داشتن اندک درآمدی به تمام مسئولیتهای خانگی رنگارنگ و زمانگیر برسند.
این مساله وقتی نوبت به مراقبت از فرزندان میرسد بسیار سختتر هم میشود. بخش خصوصی بسیاری از اوقات از استخدام زنان خودداری میکند چون پیشفرض این است که زنان حتی اگر به خاطر ازدواج شغلشان را کنار نگذارند به خاطر بچهدار شدن این کار را خواهند کرد. به خصوص که در کشور ما عرف و قانونی وجود ندارد که مردان را به سمت مشارکت در مراقبت از کودکان و فعالانه پدری کردن رهنمون کند.
با این وجود زنان بسیاری علیرغم تمام این مشکلات، مشتاق کار، وقت گذاشتن برای کار، و پیشرفت در کارشان هستند. همین طور زنان بسیاری هستند که به کار و درآمد حاصل از کارشان نیاز مبرم دارند. اما همچنان شانس کمی برای اشتغال در بخش رسمی اقتصاد را دارند…
نبود شغل و عقب راندن زنان از عرصه مشاغل رسمی
چون زنان بسیاری از اوقات نقش ارتش ذخیره نیروی کار را بازی میکنند. وقتی کشور در شرایط رکود تورمی قرار دارد زنان جزو اولین گروههایی هستند که از بخش رسمی اقتصاد و شغلهای با درآمد و موقعیت امنتر به عقب رانده میشوند تا همان جای اندک برای مردان حفظ شود.
جانبی بودن درآمد زنان
با وجود اینکه ما با ۳.۵ میلیون زن سرپرست خانوار در ایران[۲] روبرو هستیم، و با وجود اینکه در بسیاری از خانوادهها بدون درآمد زنان امکان اداره زندگی وجود ندارد، همچنان درآمد زنان، درآمدی جانبی به حساب میآید. پس اولویتهای کاری در اختیار مردانی است که قرار است درآمد اصلی زندگی را تامین کنند.
برچسب خوردن مشاغل
و این نکته را نیز نباید از نظر دور کرد که بسیاری از مشاغل برچسبهای زنانه و مردانه خوردهاند. معلمی مناسب زنان است، اما مکانیکی نه. آرایشگری یا منشیگری شغلی زنانه است، اما مهندس فلان کارخانه بودن نه. روند اجتماعی شدن ما در خانواده، مدرسه و اجتماع سعی دارند دختران و پسران را به همین سمت هدایت کنند و از نافرمانی آنها با وارد کردن فشارهای اجتماعی جلوگیری کنند.
فرودستی و ناتوانی در دفاع از حقوق
اگر صاحب کاری بخواهد دست به کار غیرقانونی بزند، مثلا کارگاه خیاطیای راه بیاندازد که ایمن نیست، ساعات کاری مشخصی ندارد، حقوق متناسب در آن پرداخت نمیشود و… سراغ زنان (در دهکهای پایین درآمدی)، کودکان، مهاجران (به ویژه مهاجران غیرقانونی) میرود. این گروههای اجتماعی به دلیل قرار گرفتن در محل تقاطع چندین لایه تبعیض اجتماعی در موقعیت فرودستتری در جامعه قرار دارند، و کمتر امکان دارد بتوانند حقوق خود را مطالبه کنند.
عدم دسترسی به اعتبارات
در سالهای اخیر تب تندی از کارآفرینی و استارتآپ در جامعه جریان پیدا کرده است. شروع این قبیل کارها هم از بخش غیررسمی اقتصاد است. آنهایی که موفق میشوند تا کسب و کارشان را به جایی برسانند، به دنبال ثبت رفته و وارد بخش رسمی میشوند. این عناوین دهنپرکن را هم که کنار بگذاریم، عده قابل توجهی از مردم به نوعی برای خودشان کار خلق میکنند. مثلا مغازهای باز میکنند یا شرکتی کوچک تاسیس میکنند.
زنان به این بخش از اقتصاد رسمی هم کمتر دسترسی دارند. اگر خانواده بخواهد برای راه انداختن کسب و کاری به فرزندانش کمک کند، اولویت را به فرزندان پسرش میدهد که قرار است نانآور خانه باشند. کلیشه های بسیار زیادی وجود دارد که همگی در عدم کفایت دختران در اداره یک کسب و کار از جهات مختلف مشترکند.[۳]
و اگر زنی بخواهد از وامهای بانکی یا سرمایهگذاری سرمایهگذاران استفاده کند شرایط بهتری در کار نیست. زنان به دلیل درصد مالکیت کمتر بر املاک و داشتن سپردههای بانکی کوچکتر امکان کمتری برای استفاده از خدمات بانکی دارند. سرمایهگذاران هم تحت تاثیر همان کلیشه ها معمولا از سرمایهگذاری در کسب و کارهای زنان خودداری میکنند. در سال ۲۰۱۷ در کل جهان تنها ۲ درصد از سرمایهگذاریهای انجام شده روی استارتآپها، به آنهایی تعلق گرفته بود که در مالکیت زنان بودند.
شبکههای کاری حمایتی مردانه
زنده ماندن و رشد یک کسب و کار به میزان بسیار زیادی به شبکههای رسمی و غیررسمی کاری ربط دارد. این شبکهها برای وابستگانشان فرصت خلق میکنند. مثلا آقای الف که مسئول برگزاری همایش شرکتشان است مسئولیت پذیرایی همایش را به شرکت آقای ب محول میکند. آقای ب بعدتر آقای الف را به عنوان سخنران یک سمینار به آقای ج معرفی میکند. این آقایان احتمال دارد در زمان استراحت یک سمینار با هم آشنا شده و در حالی که روی تراس با هم سیگار کشیده و گفتگو میکردند، شماره تلفن هم رد و بدل کرده باشند.
این مهارتها به دنبال صدها سال تجربه کار در مردان به وجود آمده و تقویت شدهاند. آنها از همدیگر در شبکههای کاریشان حمایت میکنند و این چیزی است که زنان از یادگیری و ساختن آن محروم بودهاند.
به عنوان اعضای سازمانی که در زمینه کارآفرینی اجتماعی، تجارت عادلانه و در جهت ایجاد فرصتهای برابر[۴] تلاش میکند فکر میکنیم با ابزارهای کارآفرینی اجتماعی میتوانیم از انتهای لیست، شروع به بالا رفتن کنیم. پروژه جدید ما پرسهزن دقیقا بر روی این هدف تمرکز کرده است که در یادداشتی دیگر مفصل دربارهاش نوشتهایم. ساختارهای قدرتمندی بر ضد ایجاد تغییر در این زمینه وجود دارند، اما عمل هر انسان میتواند تَرَکی در این ساختارها باشد.
[۱] البته مدتهاست به شکل آهسته و پیوستهای تلاش میشود که بسیاری از قوانین مربوط به حقوق نیروی کار در بخش رسمی نیز حذف یا تضعیف شوند.
[۳] یادداشتی در این باره در شماره اول فصلنامه دستادست درج شده است.
[۴] بیش از ۹۸ درصد همکاران ما را زنان تشکیل میدهند. زنانی که فرصتهای کمتری برای دسترسی به بازار دارند و شبکههای سنتی کاری محصولات دست آنها را یا به بازار نمیرسانند یا این کار را به بهایی ناعادلانه انجام میدهند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.